:

در بین تمامی نهادها ، سازمان ها و موسسات اجتماعی ، خانواده مهم ترین ، ارزشمند ترن و اثربخش ترین،  تاثیرها را داراست . خانواده طبیعی ترین واحد تولید مثل و فراگیرترین واحد اجتماعی به شمار می آید .زیرا همه اعضای جامعه را در بر می گیرد . خانواده دارای اهمیت تربیتی و اجتماعی است . افراد از سوی خانواده گام به عرصه هستی می نهند.  جامعه از تشکل افراد  هستی، قوام می یابد و از آن رو که نهاد خانواده مولد نیروی انسانی و معبرِسایر نهادهای اجتماعی است از ارکان عمده و نهاد های اصلی هر جامعه به شمار می رود (نوابی نژاد، 1381).

خانوده کانون اصلی هنجار ها ، سنت ها و ارزش های اجتماعی و نیز شالوده استمرار پیوندهای اجتماعی و روابط خویشاوندی و کانونی در جهت بروز و ظهور عواطف انسانی و مکانی برای پروش اجتماعی کودک است.خانواده نظامی است که عملکرد آن از طریق الگوی مراوده ای صورت می گیرد . همین الگو های مراوده ای ، تارهای نامرئی توقعات مکملی را تشکیل می دهد که نظم دهنده بسیاری از اوضاع و شرایط خانواده است  (مینوچین ، 1974).

ستوده(1999) ، کاپلان ، کیران و همکاران(2007) و شاملو(1999) معتقدند فقدان خانواده سالم سبب می شود کودکان خانواده از بسیاری از تجارب مفید و یادگیری های سالم محروم شده و وجود نشانه های متعدد روانی در این خانواده ها می تواند تغییراتی را در رفتار کودکان ایجاد نموده و موجب بروز مشکلاتی از قبیل افسردگی ، اختلال روانی ، مشکلات هیجانی ، بزهکاری و رفتار های ضد اجتماعی فراهم نماید لذا بالا بودن میزان افسردگی در نمونه های تحت سرپرستی بهزیستی با یافته های محققین ذکر شده هماهنگ می باشد.

کودکانی تحت سرپرستی سازمان های دولتی  و خصوصی نگهداری کودکان هستند،که به هر علتی به طور دائم و یا موقت سرپرست خود را از دست داده اند و با معرفی به مقام قضایی به سازمانی به نام بهزیستی سپرده می شوند (اصلی پور وکافی  ،1388، ص 6).

مطالعات نشان می دهند کودکانی که بخش اول زندگی شان را در پرورشگاه یا خانواده های نامناسب می گذرانند ، عمدتا از محیط های حمایت کننده محروم هستند و بیشتر در معرض خطر مشکلات رفتاری شامل :بیش فعالی ، پرخاشگری ، رفتار های ضد اجتماعی و مشکلات هیجانی  مانند اضطراب، افسردگی و عدم تنظیم هیجانی و مشکلات جسمانی مانند کم خونی ، اختلالات دهان و دندان و مشکلات پوستی قرار دارد ( کیل ، 2012، لومن و گونار، 2010، الیس و فیشر، 2004، مکلین ، 2003، صدیقی ، تمانی فر و دشتیان ، 1391، بگیان ،  درتاج و محمد امینی ، 1391، و کیلیان ، عرب سلمانی  و کرامت ، 1390، بیات ، نظری ، شاهسواری ، میری و نادری فر ، 1389) .

دلبستگی یکی از عوامل مهم و تاثیر گزاری است که در طی دوران رشد نوزاد باید خانواده ها و جوامع آن را مورد توجه قرار دهند با توجه به اینکه نوع سبک دلبستگی در شکل گیری شخصیت و نوع رفتار افراد موثر می باشد و تمام رفتار های آینده و بزرگسالی را تحت تاثیر قرار می دهد نوع سبک دلبستگی  در چگونگی شکل گیری و کنترل و ابراز هیجان ها موثر می باشد سبک دلبستگی که اولین بار توسط بالبی مطرح شد به پیوند عاطفی نوزاد و مادر در سال های اولیه نوزاد  تاکید دارد  و نشان می دهد که چگونگی سامانه احساسات و رفتار های دلبستگی ، ماهیت تصورات و تجربه های فرد را از پیوند عاطفی و روابط  بین شخصی تعیین می کند (بشارت ، گلی نژاد ، احمدی ، 1382).

نظریه دلبستگی  توسط بالبی در یک مجموعه سه جلدی با عنوان دلبستگی و فقدان مطرح شد آزمون های تجربی این نظریه ابتدا به وسیله اینزورث ،بلهار، واترز و وال در مطالعات دلبستگی مادر-نوزاد انجام شد .طبق نظریه تکامل ، انسان به تعدادی سیستم رفتاری  مجهز شده است که شانس بقا و تولید مثل وی را افزایش می دهند . از این سیستم ها می توان سیستم اکتشافی ، سیستم مراقبتی ، سیستم جفت گیری جنسی و سیستم دلبستگی  را نام برد. در نوزادی ،  دلبستگی عاطفی نسبت به یک یا چند نفر از مراقبان برا ی تامین حمایت، حفاظت و امنیت شکل می گیرد . وقتی موضوع دلبستگی (مادر) به اندازه کافی پاسخگو و حمایت کننده باشد  آنچه که نظریه دلبستگی از آن تحت عنوان مدل های درون کاری مثبت از خود و دیگران نام می برد در فرد شکل می گیرد . وقتی موضوع دلبستگی غیر پاسخگو و غیر حساس باشد  مدل درون کاری منفی از خود و دیگران در نوزاد تشکیل می شود .این مدل درون کاری شکل گیری و حفظ روابط نزدیک را در ادامه زندگی فرد تحت تاثیر قرار می دهند ( بشارت، کریمی، رحیمی نژاد،1385) .

یکی از مسایل بحرانی و عمده زمان کنونی برقرای محیط فیزیکی و اجتماعی سالم و مناسب برای کودکان می باشد زیرا عواملی که موجب برهم زدن  محیط زندگی کودک می شود می توانند سلامت وی را تحت تاثیر قرار دهند بنا بر این باید زمینه های مناسب جهت مراقبت ، پرورش و اجتماعی شدن کودکان توسط جوامع فراهم گردد( بیات و خالدی پاوه ، 1390).

دلبستگی از عوامل تعیین کننده شخصیت فرد در بزرگسالی است . دلبستگی نقش سیستم تنظیم کننده ای که در درون فرد است دارا می باشد  و هدف این سیستم در فرد وابسته، از لحاظ روانی معطوف به ایجاد احساس امنیت است .برخی از محققان نظریه دلبستگی را به عنوان رستاخیز دوباره روانکاوی و عامل مهم احیای دوباره این مکتب می نامند . از نظر جان بالبی،  دلبستگی یکی از نیاز های بنیادین انسان است . نظریه دلبستگی بر این باور است که دلبستگی پیوندی جهان شمول است  و در تمام انسانها وجود دارد بدین معنی که انسانها تحت تاثیر پیوندهای دلبستگی های شان هستند .بالبی معتقد است که یک شخص برای رشد سالم نیاز به پیوند عاطفی دارد و دلبستگی در انسان موازی نقش پذیری در حیوانات عمل کرده و در یک دوره حساس شکل می گیرد . در تحقیقاتی که توسط اینزورث انجام شده نشان داده که سبک های دلبستگی به سه صورت دلبستگی ایمن، دلبستگی اجتنابی ،دلبستگی دوسوگرا (خوشابی، ابوحمزه، 1387).

یکی از موضوعاتی که در دو دهه گذشته تلاش و توجهات تجربی و نظری فراوانی را به خود جلب کرده است بحث هیجانات است این علاقه و توجه تا حدی می تواند به دلیل نقشی باشد که هیجان و تنظیم هیجانی در رفتار های بیرونی فردی ایفا می تماید . نظریه پردازان و دانشمندان مختلف تعاریف متعددی از هیجان ارایه داده اند اما در مجموع می توان گفت که هیجان رویدادی چند بعدی و پیچیده است که منجر  به آمادگی برای عمل می شود ( حسینی ، خیر ، 1389).

هیجانها بخشی از زندگی روزمره ما را تشکیل می دهند ویژگی مشترک هیجانها این است که چه خوشایندو چه ناخوشایند ، تنهادر مغز باقی نمی مانند بلکه با تغییرات فیزیولوژیکی  و بدنی همراه هستند.رشد بهینه در کودکان به محرک های محیطی حمایتی و رابطه قوی با مراقبان اولیه  و برخورد و رفتار و نوع هیجانات اطراف آنان مانند رفتار والدین بستگی دارد میزان تاثیر والدین به فراوانی ، مدت ، شدت و کیفیت تماس هاس اجتماعی آنان با فرزندان شان مرتبط  است (الکس مو کیلی، روبرت دانتزر، ترجمه گنجی و پیکانی ، 1384 ).

وُلز در مطالعه نظریه های هیجان مطرح می کند که نظریه های هیجان در سه مدل اصلی می توان طبقه بندی کرد که عبارتند از :مدل فیزیولوژیک محور : هیجانات را به عنوان پاسخ فیزیولوژیکی با هدف حفظ بقا تبیین می کنند . مدل های شناختی: فرایند های شناختی را در تجربه و بیان هیجان مهم می دانند و هیجانات را بر اساس ارزیابی و فرایند های شناختی توضیح می دهند .مدل های شناختی /اجتماعی : تمرکز رویکرد تکاملی را در پاسخ به محیط با رویکرد ارزیابی شناختی جمع می کند و عامل های اجتماعی را برای تبین تجربه و بیان هیجان اضافه می کند . رابطه بین هیجانات، نقش های اجتماعی و تعامل اجتماعی مورد توجه این رویکرد است (حسینی و خیر، 1390).

1-2-      بیان مسئله:

خانواده  مهم ترین  عامل از میان عوامل متعددی است که می تواند باعث تسهیل رشد شخصیت با بازداری آن شود. رشد در اوایل کودکی ازطریق عوامل محیطی مانند خانواده شکل می گیرد، ولی تحت تاثیرمحیط اطراف و فرهنگ نیز میباشد(بهرامی،صالحی،پورمومنی،1382).

برخی از مولفان نیز بروز اختلال های روانی در کودکان و نوجوانان را از عمده ترین عوارض موجود اختلافات خانوادگی ، خانواده های گسسته با خانواده هایی می دانندکه بنا به عللی فرزندان خود را رها کرده اند ( سادوک، کاپلان ، 2003).

رشد بهینه در کودکان به تحرک های محیطی حمایتی و رابطه قوی با مراقبان اولیه مانند والدین بستگی دارد. یکی از مسایل مهمی که در زمینه روابط والدین و کودک مورد توجه قرار می گیرد، دلبستگی است .«دلبستگی» اولین بار توسط «بالبی» مطرح شد .از نظر بالبی علاوه بر نیاز هایی که تاکنون به عنوان نیازهای نخسین در انسان شناسایی شده اند، نیاز دیگری نیز وجود داردکه تاکنون آنرا ثانوی می پنداشتند که همان نیاز وابستگی است.وی نیاز به دلبستگی را نیاز نخستین می داند یعنی از هیچ نیاز دیگری مشتق نشده است و نیاز اساسی برای تحول شخصیت به شمار می رود. او در نظریه خود معتقد است نوع رابطه مادر و کودک در سال های اولیه زندگی و میزان قابلیت دسترسی به مادر و میزان حمایت مادر از کودک هنگام احساس خطر، درجه حساسیت مادرانه و تکیه گاه ایمن بودن مادر برای اینکه کودک بتواند به کاوش در محیط بپردازد، سبک دلبستگی فرد را معین می کند(ویلیام کرین،1934 ، ترجمه خوی نژاد و رجایی ، 1391).

نخستین پژوهش علمی در دلبستگی توسط اینزورث که  یکی از محققان در این زمینه می باشد، انجام شد  که بر اساس روش موقعیت نا آشنا، سه سبک عمده دلبستگی برای کودکان مشخص کرده است. 1: ایمن 2: ناایمن دوسوگرا 3: ناایمن اجتنابی. (لوییس (1964) ترجمه دادستان و منصور، 1387).

افرادی که  دارای دلبستگی ایمن می باشند در بزرگسالی و نوجوانی در ارتباط با دیگران راحت هستند و نگرش مثبت نسبت به خود و دیگران دارند و افراد با دلبستگی ایمن در برخورد با مسایل و موقعیت های هیجان زا با کنترل بیشتری برخورد می کنند و از کنترل هیجانی بیشتری برخوردارند  (خوشابی و ابوحمزه، 1387).

minuchin

Sotoodeh

– kaplane

-Kiran

Shamloo

Kill

Loman

Bcunnar

Elise

پایان نامه

Fisher

Macleain

attachment

alnsworth

blehar

waters

wall

bowlby

ainsworth

Alex muchielli

Robert dantzer

wolhze

sadocks

Kaplan

bowlby

William crain

Louis

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...