یکی از مهمترین چالش هایی که هر جامعه همیشه با آن روبرو است واقعیتی به نام طلاق است. پدیده ای که در جوامع امروزی با سرعت زیادی در حال افزایش است و آثار و پیامدهای عمیق اقتصادی، اجتماعی، روانشناختی و قانونی برای مردان و زنان مطلقه و فرزندانشان دارد(ویس[1]، 1976). پدیده طلاق یک آسیب اجتماعی مهم در جوامع مختلف به شمار می آید و به دنبال این پدیده، فشارهای روانی زیادی بر افراد بعد از جدایی از همسر وارد می گردد. مشکلات بعد از طلاق بسته به شرایط اجتماعی، خانوادگی، فرهنگی و حتی جنسیت متفاوت است. که در این میان مسائل زنان مطلقه متنوع تر از مردان است. بدون شک زنان مطلقه که با محدودیت های اجتماعی و فرهنگی گوناگونی مواجهه هستند،با مصائب بیشتری روبرو هستند و باعث وارد شدن فشار روانی به این افراد می شود (خجسته مهر، افشاری و رجبی،1391). طلاق پدیده ای است که به لحاظ ایجاد مشکلات اجتماعی فراوان، تفکرات سوء حاکم بر جامعه و برچسب اجتماعی، از جنبه های گوناگون سلامت روان زنان را متاثر می نماید و منجر به بروز مشکلاتی در کیفیت زندگی آن ها در فرایند زندگی می شود (سلامت، 1392).

 بخش مهمی از آسیب­های زوجینی که طلاق می گیرند به کودک بر می گردد( سلامت، 1392). پژوهشگران معتقدند کودکان دارای والدین مطلقه در مقایسه با سایر کودکان در مقیاس های سلامت روانی کمتری کسب می­کنند. این کودکان مشکلات عاطفی، رفتاری، و تحصیلی بیشتری دارند. عزت نفس پایین تر و مشکلات اجتماعی فروان تری را گزارش می­کنند و به طور کلی ناسازگاری روانشناختی در آنها مشهودتر است(کلی[2]، 2000)

یکی از مشکلاتی که فرزندان خانواده های دارای والدین از هم جدا شده با آن درگیر هستند، سازگاری روانشناختی یا سلامت روان است. که شیوع آن در کودکان و نوجوانان خانواده های متقاضی طلاق، بیش از سه برابر این جمعیت در خانواده های غیر متقاضی است. (کلی، 2000).

پاسخ فوری اکثریت کودکان در هر سنی در خصوص خبر جدایی والدین، اضطراب و پریشانی است، به طوری که برخی از آنها هیجانی شده یا رفتار واپس گرایی نشان می دهند. طلاق والدین بر ویژگیهایی چون اضطراب، گوشه نشینی،‌ پرخاشگری، بهانه جویی، انتقام جویی، بی رحمی، غمگین بودن، زود رنجی، نزاع و درگیری، بدخوابی، بی اشتهایی،‌ بیزاری از زندگی،‌ شک و دودلی و احساس بیماری در کودکان اثر فزاینده دارد. اغلب بررسیها نشان می دهد که فرزندان طلاق به مشکلات جسمی، عاطفی، تحصیلی (افت تحصیلی، فرار از مدرسه، ترک تحصیل) دچار می شوند و این مشکلات در رشد شخصیت و سازگاری آنان اثرات نامطلوبی بجا گذاشته و احتمال ابتلای آنان را به اختلالات روانی افزایش می دهد.

از نظر والرستین، طلاق زنجیره ای از حوادث بهم پیوسته است که برای همیشه زندگی قربانیان خود را دگرگون می کند. طلاق والدین نه تنها برقراری روابط عاطفی را برای کودکان دشوار می کند، بلکه روابط گذشته آنها را با والدینشان مخدوش می کند.

1-2 بیان مسئله

علائم زیادی هستند که سلامت روان فرزندان طلاق را با مشکل مواجه می کنند و از میان آن ها افسردگی و پرخاشگری به عنوان مهمترین عامل بشمار می آیند. یکی از شایع ترین مشکلات این کودکان افسردگی است که شیوع آن در کودکان و نوجوانان خانواده های متقاضی طلاق،‌بیش از سه برابر این جمعیت در خانواده های غیر متقاضی است ( ویس، 1975).

افسردگی در واقع یک تاثیر ثانوی است که به دنبال اندوه، احساس تنهایی، و طرد شدگی به وجود می آید. حالت غمگینی که از عوارض اولیه جدایی است معمولا تا شش ماه پس از جدایی ادامه دارد و باعث می شود کودکان علاوه بر از دست دادن اشتیاق به امور روزمره و تکالیف مدرسه، نسبت به بازی و سایر فعالیت ها هم بی علاقه شوند. آن ها اغلب اشتهای خود را از دست می دهند و از معده درد، سردرد، احساس کسالت رنج می برند. کودکان افسرده نظرات منفی تری نسبت به خود، دنیا و آینده دارند.( ستارک[3]، همفری[4]، لرنت[5]،لونگستون[6] و کریستوفر[7]، 1993)

بدون تردیـد یکی از زمینه هایـی که اخیراً در آسیب شناسی روانی مورد توجه محققان قرار گرفته و تحقیقات مبسوطی را به خود جذب نموده، پرخاشـگری است. پرخاشگری عبارت است از حالت منفی ذهنـی همراه با نقص ها و انحرافات شناختی و رفتارهای ناسازگارانه و همچنین به رفتار آشـکارا اعم از فیزیـکی و کلامی اطلاق می شود که منجر بـه آسیب به شخص، شـیء و یـا سیستم دیـگری می شود و از سه مؤلفه تشکیل شده است: احساس پرخاشگرانه؛ حالت هیجانی که زیربنای پرخاشگری و خصومت است و «خشم» نامیده می شود. افـکار پرخاشگرانه؛ نـگرش پرخاشگرانه فراگیری است که فـرد را بـه سوی رفتارهای پرخاشـگرانه سوق می دهد و «خصومت» نامیده می شود. رفتار پرخاشگرانه؛ عبارت است از رفتار قابل مشاهده که با قصد آسیب رساندن انجام می شود.(سینق، لانسیونی[8]، جوی[9]، وینتون[10]، سباوی[11] ،والر[12] و ادولسینتس[13]،2007).

در طول قرن بیستم وضعیت انسان از نظر شیوه های زندگی، روابط اجتماعی و مسائل بهداشتی و پزشکی بیش از تمام تاریخ دستخوش دگرگونی شده است. تلاش شتابزده برای صنعتی شدن و گسترش سریع شهر نشینی و زندگی ماشینی که لازمۀ آن قبول شیوه های نوین برای زندگی است، اثر معکوس بر سلامت انسان گذاشته و مسائل بهداشتی تازه­ای را به بار آورده است. اوضاع اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی نابسامان جهان و بار مشکلات اجتماعی و محیطی و روانی، واکنشهای بیمارگونۀ بسیاری در افراد و جوامع به وجود آورده که خود سبب وخیم شدن اوضاع و نامساعد شدن شرایط محیط زیست شده است. گذشته نشان داده است که بسیاری از بیماریهای شایع غیر واگیر و بیماری های روانی در کشورهای پیشرفته ودر حال توسعه زاییدۀ عواملی هستند که خود انسان آنها را به وجود آورده و گرفتار آن شده است. بنا براین قابل پیشگیری است (میلانی فر، 1382).

سلامت روانی یکی از موضوعات ومباحث بسیار مهمی است که توجه به آن الزامی است. در مورد تعریف سلامت روانی باید ذکر کرد که بین متخصصین علوم رفتاری و روانشناسی اشتراک نظر چندانی وجود ندارد. (دوبوس[14]1968، به نقل از مهرآیین،1385) سلامتی را روشی برای زندگی می­دانند که از طریق آن انسان ناکامل بتواند در رویارویی با دنیای ناکامل، بدون تحمل درد و ناراحتی به موفقیت هایی دست یابد.

سازمان بهداشت جهانی[15](WHO) سلامتی را این گونه تعریف می کند: سلامتی عبارتست از سلامتی کامل جسمانی، روانی و اجتماعی و نه فقط عدم وجود سلامتی و ناتوانی(سید موسی ، 1377).فرهنگ روانپزشکی کمپل بهداشت روانی را به عنوان احساس بهبود روانی و تطابق کافی اجتماعی با موازین مورد قبول جامعه ، تعریف می کند (پور افکاری،1376).

امروزه در مورد عوامل موثر بر سلامت روان، شامل عوامل جمعیت شناختی مانند سن، جنسیت، قومیت، عوامل روانی اجتماعی و محیطی مانند شرایط زندگی، تحصیلات، درآمد، کار، دستیابی به منابع اجتماعی، حمایت اجتماعی  و شایستگی های فردی، عوامل زیستی و نیز اثر بخشی انواع مداخلات بر سلامت روان در نظر گرفته می­شود(قاسمی، 1389).

یکی دیگر از مهم‌ترین مسائل بشری، که از دیرباز مورد توجه ادیان، مکاتب و اخیراً اندیشمندان روان‌شناسی بوده، شناخت «خود»، و آگاهی از مفهوم‌ و ساختار آن است. این موضوع، به دلیل اهمیت آن در جنبه‌های مختلف روان‌شناسی، به‌ویژه در حوزه آسیب‌شناسی که مشکلات رفتاری و اختلالات روان‌شناختی را به «خود» به منزله هسته مرکزی شخصیت نسبت می‌دهد، مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است

در سال های اخیر درمانگران به استفاده از رویکرد­های نوین روانشناختی برای افزایش سازگاری و سلامتی روان در افراد تمایل زیادی نشان داده اند. یکی از رویکرد­های موثر در زمینه کاهش سلامت روان، برنامه شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی است.

ذهن آگاهی[16] به معنی توجه کردن به زمان حال به شیوه خاص، هدفمند و خالی از قضاوت است (کبات[17]، 1990). ذهن آگاهـی یعنی بودن در لحظه با هر آنچـه که اکنون است، بدون قضاوت و بدون اظهار نظر درباره آنچه اتفاق می افتد، یعنی تجربه واقعیت محض بدون هیچ گونه توضیح است. ذهن آگاهی یـک روش یا فـن نیست، اگر چه در انجـام آن روش ها و فنون مختلف زیادی به کار رفته است. ذهن آگاهـی را می توان به عنوان یـک شیوه «بودن» یا یـک شیوه «فهمیدن» توصیف کـرد که مستلزم درک کـردن احساسات شخصی است.(بایر[18]، 2003) حوزه تجربه ذهن آگاهی بسیار وسیع است و شامل احساس ها، ادراک ها، تکانه ها، هیجان ها، افکار، گفتار، عملکرد و ارتباط است و بنابراین می تواند به کسی که مبتلا به مشکلات هیجانی است کمـک کند. بـه نظر تیزدل، ویلیامز، سـگال و سلسبی مهارت های آموختـه شـده کنترل توجـه در مراقبه ذهن آگاهـی می توانند در پیشگیری از عود دوره های افسردگـی، اضطراب و ناسازگاری سودمند باشند (ویلیام[19]، 2002).

کاویانی، جواهری و بحیرایی ( 1384) برای اولین بار پ‍‍ژوهشی تحت عنوان بررسی اثر بخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر کاهش افکار خودآیند منفی، نگرش ناکارآمد، افسردگی و اضطراب را در ایران انجام دادند. و به این نتیجه رسیدند که ذهن آگاهی بر کاهش نگرش ناکارآمد و خودآیند منفی و  کاهش اضطراب و افسردگی اثر داشته است.

مسئله­ای که این پژوهش به دنبال آن است این است که: آیا شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی (MBCT) بر افزایش سلامت روان فرزندان خانواده های مطلقه اثربخش است؟ آیا شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر میزان افسردگی و پرخاشگری  و اضطراب کودکان خانواده های مطلقه تاثیر دارد؟

1-3 اهمیت و ضرورت انجام تحقیق

   می توان اذعان داشت که خانواده های مطلقه به دلیل موقعیت اجتماعی و روانی که دارند عموماً در حال تنیدگی قرار دارند و به موازات آن، زندگی فرزندان این نوع خانوده ها به دلایل مختلف چالش برانگیز است.. شناسایی و آسیب شناسی عوامل زیر بنایی و بنیادی مشکلات روانشناختی فرزندان والدین مطلقه موجب می گردد که در حل و درمان این مشکلات راهکارهای مناسبی با توجه به عوامل بیان شود که در نهایت منجر به سلامت روان این افراد می­شود.

در خصوص اهمیت و ضرورت این دسته از تحقیقات سخن بسیار میتوان گفت. (رولومی[20]،1953) از روانشناسان اگزیستانسیالیست قرن بیستم، عصر حاضر را «عصری از اضطراب»، «روزگار آشفتگی معیارها و ارزش­ها» و «ناامنی دردناک» توصیف میکند. عصری که شواهد تجربی زیادی بر عمیق­تر شدن این اضطراب فراگیر انسانی گواه می­دهند(ولف[21]، 1386). در چنین زمانه­ای که سلامت روانی انسان­ها را خطرات و رویدادهای ناگوار بیرونی از جمله: جنگ­های ویرانگر، بی­ثباتی­های مفرط سیاسی، ناامنی اقتصادی، نابرابری­های روزافزون و بحران­های جانکاه درونی همچون: بی­معنایی، خودکشی، ناامیدی و…تهدید می­کند، مسلماً پژوهش­های مربوط به سلامت روان حائز اهمیت شایانی هستند. به همین سبب است که از دهه­های بعد از جنگ جهانی دوم یعنی از اوایل دهه 1970 پژوهش­هایی که به رابطه میان متغیرهای متفاوت با سلامت روان می­پردازند فزونی یافته است(رمضانی،1380)..

ضرورت بنیادی این پژوهش در راستای غنی کردن هر چه بیشتر ادبیات مربوط به ذهن آگاهی  به طور کلی و سلامت روان به طور خاص خواهد بود. کودکان خانواده های مطلقه بامشکلات جسمی، تربیتی، عاطفی و شخصیتی  و مشکلاتی همچون افسردگی، اضطراب، گوشه نشینی،‌ پرخاشگری، بهانه جویی، انتقام جویی، بی رحمی، غمگین بودن، زود رنجی، نزاع و درگیری، بدخوابی، بی اشتهایی،‌ بیزاری از زندگی،‌ شک و دودلی و احساس بیماری ،افت تحصیلی، فرار از مدرسه و ترک تحصیل دچار می شوند و این مشکلات در رشد شخصیت و سازگاری آنان اثرات نامطلوبی بجا گذاشته و احتمال ابتلای آنان را به اختلالات روانی افزایش می دهد. و افسردگی و پرخاشگری و اضطراب به عنوان مهمترین عوامل در سلامت روان مورد بررسی قرار می گیرد.  شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی مستلزم راهبردهای  رفتاری و شناختی و فراشناختی ویژه ای برای متمرکز کردن فرایند توجه است که به نوبه خود به جلوگیری از عوامل ایجاد کننده خلق منفی، فکرمنفی، گرایش به پاسخهای نگران کننده و رشد دیدگاه جدید و شکل گیری افکار و هیجانهای خوشایند منجرمی شود.

اهمیت کاربردی این پژوهش اما به مراتب بیشتر است. اگر ذهن آگاهی در سلامت روانی افراد تأثیرگذار است یا دست کم رابطه معناداری میان این دو متغیر مزبور برقرار است، بر سیاست گذارن فرهنگی، نهادهای پرورشی و پزشکی و …است که شهروندان و افراد انسانی را به طور کلی ترغیب و تشویق نمایند تا از قابلیت­های ذهن آگاهی  به نحو شایسته استفاده کنند و از این طریق هم ساحت فردی و روانی خویش را آبادان و هم حیات اجتماعی را قابل تحمل و پرنشاط گردانند و به عبارت دیگر پژوهش های صورت گرفته در زمینه آموزش ذهن آگاهی می تواند بر مشکلات اثرگذار باشد ،لذا پژوهش در این زمینه ضروری و مهم تلقی می شود.

1-4 اهداف پژوهش

1-4-1 اهداف کلی

هدف کلی این تحقیق تعیین میزان اثربخشی درمان مبتنی بر ذهن آگهی بر سلامت روان می باشد.

پایان نامه و مقاله

1-4-2 اهداف جزئی

۱- تعیین میزان اثر بخشی درمان مبتنی بر ذهن آگاهی بر افسردگی

۲- تعیین میزان اثر بخشی درمان مبتنی بر ذهن آگاهی بر پرخاشگری

3- تعیین میزان اثر بخشی درمان مبتنی بر ذهن آگاهی بر اضطراب

1-5 فرضیه های پژوهش

1-  شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر میزان افسردگی کودکان خانواده های مطلقه تاثیر دارد.

2- شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر پرخاشگری کودکان خانواده های مطلقه تاثیر دارد.

3- شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر اضطراب کودکان خانواده های مطلقه تاثیر دارد.

1-6 تعاریف مفاهیم و واژهگان اختصاصی پژوهش

1-6-1 تعاریف مفهومی

درمان ذهن آگاهی: ذهن آگاهی چیزی است که درحال وقوع است وتوجه دقیق و مستقیم به آن وارتباط با آن، همراه با پذیرش است. درمان ذهن آگاهی یک درمان روانشناختی است که جنبه‌های شناخت درمانی بک و برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی زین[22] (1990) را با یکدیگر ترکیب می‌کند و با معطوف کردن توجه به زمان حاضر ­و یک­ ­آگاهی­غیر قضاوتمندانه به تجارب درونی و بیرونی مشخص می شود(هانسلی[23]،2000،فلاحی، 1392).

افسردگی: احساس به شدت غمگین، بدبخت و یا ناامید بودن . برخی بیماران فقدان احساسات و یا ملامت را گزارش می‌دهند. مشکل بهبود یافتن از این گونه خلقها، بدبینی در مورد آینده، شرم و یا گناه فراگیر، احساس ارزشمندی حقیر و افکار خودکشی و رفتار خودکشی گرا. حالت افسردگی جنبه‌ای از زمینه کلی صفات شخصیت جدایی است. (انجمن روان‌پزشکی آمریکا، 2013، ترجمه سید‌محمدی، 1393)

پرخاشگری: عملی هدفدار و متکی به زور که ممکن است کلامی یا فیزیکی باشد. معادل حرکتی عواطف خشم، غضب یا خصومت. در نقایص عصبی، اختلال لوپ گیجگاهی، اختلالات کنترل تکانه، مانیا و اسکیزوفرنی دیده می‌شود.(کاپلان و سادوک، 2015، ترجمه رضاعی، 1394)

اضطراب: پیش بینی نگران کننده خطر یا بدبختی آینده همراه با احساس نگرانی، ناراحتی و یا نشانه های جسمانی تنش. تمرکز خطر پیش بینی شده ممکن است درونی یا بیرونی باشد. (انجمن روان‌پزشکی آمریکا، 2013، ترجمه سید‌محمدی، 1393).

1-6-2 تعاریف عملیاتی

برنامه آموزشی ذهن آگاهی: در این پژوهش منظور از درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی جلسات درمانی است که طی13 جلسه 90 دقیقه‌ایی بر اساس برنامه آموزش ذهن آگاهی که توسط رندی جی سمپل[24] و جنیفرلی[25](2011) طراحی و تهیه شده است روی گروه آزمایش  فرزندان خانواده های مطلقه صورت گرفت .

افسردگی: متغیری است که در این تحقیق به وسیله آزمون بیرلسون[26]، ( 1989)(RCDS) که شامل 18 گزینه می‌باشد سنجیده شد و نمره ای از آن بدست آمد.

پرخاشگری: متغیری است که در این تحقیق به وسیله آزمون فرنچ[27] ، جانسون[28] و پیدا[29]، (2002) که شامل 21 گزینه می‌باشد سنجیده شد .

اضطراب: متغیری است که در این تحقیق به وسیله آزمون اسپنس[30]،( 2007)(SCAS) که شامل 45 گزینه می‌باشد سنجیده شد .

[1]. vis

[2].kelly

[3]. stark

[4]. hemfry

[5].lernt

[6].Langston

[7] .Christopher

[8]. Lansyvny

[9] .jui

[10].winton

[11].siavi

[12]. Valerie

[13]. Advlsynts

[14] .devies

[15].The World Health Organization

[16]Mindfullness

[17].kbat

[18].bayer

[19].William

[20].Rollo may

[21].Wollf

[22].Zin

[23]- Hunsley&Schindle

[24] Rendye J.Semple

[25] Jennifer lee

[26]. Reynolds test

[27].Frenj

[28].Jonson

[29].Peida

[30].espens

 

نکته : این فایل فهرست و شناسنامه ندارد

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...