پایان نامه بررسی تأثیر هوش سازمانی مدیران بر اثربخشی سازمانی |
امروزه صحبت از انواع مختلف هوش است. در هر مورد، هوش به توانایی دریافت، درک و کاربرد نمادها و سمبلها که نوعی توانایی انتزاعی است، اشاره دارد. امروزه هوش، پیشوند بسیاری از مفاهیم مدیریتی شده است و این نشان دهنده تغییر نگاه سازمانها و متفکران سازمانی از هوش تستی بر رویکرد های نوین به مقوله هوش است. یکی از انواع هوش، هوش سازمانی است. هوش سازمانی، ما را برای تصمیمگیری سازمانی توانمند می سازد. هوش سازمانی یعنی داشتن دانشی فراگیر از همه عواملی که بر سازمان مؤثر است. داشتن دانشی عمیق نسبت به همه عوامل مثل مشتریان، رقبا، محیط اقتصادی، عملیات و فرایندی سازمانی که تأثیر زیادی بر کیفیت تصمیمات مدیریتی در سازمان می گذارد، هوش سازمانی است (ابرزی، 1385: 25).
مدیریت یک سازمان برای انطباق با تغییرات و به منظور بقا و رشد در محیطهای جدید، ویژگیهای خاصی را می طلبد که عموماً مدیران برای پاسخ به آنها با مشکلات بسیاری مواجه می شوند. مدیران موفق عصر تغییر و آشوب مدیرانی هستند که هوشمند و توانمند بتوانند کشتی سازمان را با بهرهگیری از انواع هوشها به سر منزل مقصود برسانند.
سازمانها برای اینکه بتوانند در محیط پرتلاطم و رقابتی امروز باقی بمانند، بایدخود را به تفکرهای نوین کسب و کار مجهز سازند و به طور مستمر خود را بهبود بخشند. رهبری این گونه سازمانها بسیار حساس و پیچیده است و زمانی این حساسیت دو چندان می شود که رهبر با تغییرهای انطباقی روبهرو باشد که بسیار متفاوت از تغییرهای فنی است. مشکلات فنی از طریق دانش فنی و فرآیندهای متداول حل مسئله قابل حل هستند، در حالی که مشکلات انطباقی در برابر این گونه راهحلها متفاوت است. رهبری یک سازمان برای انطباقپذیری با تغییرها و به منظور بقا و رشد در محیطهای جدید کسب و کار، ویژگیهای خاصی را می طلبد که عموماً مدیران برای پاسخ به آنها با مشکلات بسیاری مواجه میشوند. در این زمینه یکی از مهمترین مولفههای شخصیتی که میتواند به رهبران و مدیران و متولیان سازمان کمک کند هوش سازمانی است(مختاری پور و سیادت، 1384، 20). با سنجش اثربخشی میتوان نقاط قوت و ضعف برنامهها را تشخیص داد و از این طریق به شناخت لازم برای طراحی برنامههای با کیفیتتر دست یافت. برای اینکه بتوان دانست سازمانی موفق عمل می کند یا خیر باید ابزاری داشته باشیم که از آن طریق بتوانیم به عنوان محک عملکرد سازمان استفاده نماییم این محک می تواند اثربخشی سازمانی باشد که با رویکردهای مختلف میتوان بدان دست یافت. در واقع برای اینکه بدانیم مدیری اثربخش است یا خیر باید ببینیم به هدفهای سازمانی رسیده است یا خیر؟ به عبارت دیگر یعنی اینکه اثربخشی صورت گرفته یا نه؟ صاحبنظران و محققین معتقدند که اثربخشی موضوع اصلی در تمامی تجزیه و تحلیلهای سازمانی است و تصور سازمانی که اثربخشی برایش مهم نباشد، مشکل است. صاحبنظران و محققین توجه به موضوع اثربخشی سازمانی را باعث توسعه تئوریهای سازمانی و موضوع اصلی در عرصه مدیریت میدانند.
2-1- بیان مسئله
مطالعات اخیر در حوزه منابع انسانی بر پنچ ویژگی شخصیت، استعداد، علاقه، هوش و مهارت به عنوان موفقیت نیروی انسانی در پیشبرد اهداف سازمانی و ایجاد رضایت شغلی، یادگیری سازمانی، گرایش دانش و ضریب آفرینش و زایایی کارکنان مؤثر است (سیدجوادین، 1387). امروزه صحبت از انواع مختلف هوش است. در هر مورد، هوش به توانایی دریافت، درک و کاربرد نمادها و سمبل ها که نوعی توانایی انتزاعی است، اشاره دارد. امروزه هوش، پیشوند بسیاری از مفاهیم مدیریتی شده است و این نشاندهنده تغییر نگاه سازمانها و متفکران سازمانی از هوش تستی بر رویکرد های نوین به مقوله هوش است. یکی از انواع هوش، هوش سازمانی است. هوش سازمانی، ما را برای تصمیمگیری سازمانی توانمند میسازد. هوش سازمانی یعنی داشتن دانشی فراگیر از همه عواملی که بر سازمان مؤثر است. داشتن دانشی عمیق نسبت به همه عوامل مثل مشتریان، رقبا، محیط اقتصادی، عملیات و فرآیندی سازمانی که تأثیر زیادی بر کیفیت تصمیمات مدیریتی در سازمان می گذارد، هوش سازمانی است (ابرزی، 1385، 25). در دنیای متلاطم و پرشتاب امروز افرادی موفق و کارا هستند که از بهره هوشی بالا بهرهمند هستند. چنین افرادی با بهرهگیری از هوش خدادادی خود بر مسائل و مشکلات زندگی غلبه میکنند. در دنیای سازمانی نیز وضع به همین گونه است، بخصوص این که در عصر حاضر هرچه زمان به جلوتر میرود، با توجه به پیشرفت علوم و فنون و پیدایش نیازها و چالشهای جدید، سازمانها پیچیدهتر و اداره آنها مشکلتر میشود. این مفهوم زمانی اهمیت بیشتری مییابد که بپذیریم علاوه بر منبع عظیم و خلاق انسان هوشمند، ابزار مکانیکی هوشمند نیز در روند عملکرد سازمانها نقش دارند. بنابراین، در سازمانهای پیچیده امروزی، هوش سازمانی برآیند هوشِ فعّال انسانی و هوش مصنوعی است. بیتردید، مدیران سازمانها برای پویایی و افزایش کارایی سازمان خود راهی جز بهرهگیری از این دو جریان هوشمند نخواهند داشت (حیاتی، 1385).
امروزه با اطمینان کامل میتوان ادعا کرد که شناسایی و استفاده از هوش سازمانی میتواند قدرت رقابتپذیری یک سازمان را افزایش دهد و از دیگر سازمانها متمایز نماید. ضرورت بررسی هوش سازمانی در حال حاضر پاسخ به شرایط فعلی و نیاز مدیران و کارکنان است. سازمانهای خدماتی و بیمهای با بهرهگیری از هوش سازمانی، اثربخشی استفاده از ساختارهای اطلاعاتی موجود را در راستای اهداف خویش افزایش داده و اطلاعات از حالت عملیاتی و محدود شده به استفاده در لایههای اجرایی سازمان برای استفاده مدیران توسعه داده شود.
با سنجش اثربخشی میتوان نقاط قوت و ضعف برنامهها را تشخیص داد و از این طریق به شناخت لازم برای طراحی برنامههای با کیفیتتر دست یافت. برای اینکه بتوان دانست سازمانی موفق عمل میکند یا خیر باید ابزاری داشته باشیم که از آن طریق بتوانیم به عنوان محک عملکرد سازمان استفاده نماییم این محک میتواند اثربخشی سازمانی باشد که با رویکردهای مختلف میتوان بدان دست یافت. در واقع برای اینکه بدانیم مدیری اثربخش است یا خیر باید ببینیم به اهداف سازمانی رسیده است یا خیر؟ به عبارت دیگر یعنی اینکه اثربخشی صورت گرفته یا نه؟ صاحبنظران و محققین معتقدند که اثربخشی موضوعی اصلی در تمامی تجزیه و تحلیلهای سازمانی است و تصور سازمانی که اثربخشی برایش مهم نباشد، مشکل است. صاحبنظران و محققان توجه به موضوع اثربخشی سازمانی را باعث توسعه تئوریهای سازمانی و موضوع اصلی در عرصه مدیریت میدانند.
نکته مهم و اساسی دیگر در مورد اثربخشی آن است که قبل از آنکه درصدد بررسی نحوه اندازهگیری اهداف باشیم، میبایست در پی انجام صحیح فرآیند آموزش و اطمینان از تحقق آن در هر مرحله از این فرآیند باشیم. با مطالعه تاریخچه کیفیت در مییابیم که در گذشتهای نه چندان دور، تولیدکنندگان برای اطمینان از کیفیت به بازرسی محصول نهایی توجه داشتند و در واقع بازرسی زمانی انجام میشد که محصول تولید شده بود و فرصتی برای رفع خطاهای احتمالی وجود نداشت درحالی که با طرح موضوع تضمین کیفیت بحث ایجاد کیفیت و اطمینان از وجود آن طی مراحل مختلف تولید مطرح گردید (زارعی، 1384، 61).
یکی از مباحث اساسی در نظریه سازمانی، اثربخشی سازمانی است که آن را ملاکی برای ارزیابی عملکرد سازمانی محسوب میکنند. اهمیت رویکرد ترکیبی درحوزههای علوم انسانی، دانشمندان را به بررسی موضوعات سازمانی درسطوح سه گانه تعریف، نظریه و تحقیق جهت میدهد (زکی، 1383). از طرفی درمورد مفهوم اثربخشی تعریف جامع و مشخصی وجود ندارد زیرا فرآیند دستیابی به آن، کار دشواری است (زارعی، 1384، 60).
ظهور سازمانهای درمانی و بیمهای مختلف در جامعه امروزی و گسترش روزافزون آنها یکی از ویژگیهای بارز محیط درمانی و بیمهای است از طرفی تنوع و گوناگونی یکی از ویژگیهای بارز در دنیای مدیریت امروز است. بدیهی است هر سازمان برای نیل به اهدافش نیازمند مدیران هوشمند و توانایی دارد که با هوشمند کردن سازمان خود و ضمن بسیج امکانات، سازمانها را به سوی هدف مشخص و معین رهبری و هدایت نماید. با توجه به اهمیت هوش سازمانی برای سازمانها در ایجاد تفکر خلاق، کشف الگوها، تحلیل مشکلات و تأثیرات مثبت و مستقیم این هوش بر اثربخشی سازمانی و کارکنان، ضرورت آشنایی سازمان با این مفهوم را بیش از پیش طلب می نماید.
با توجه به اینکه مدیران در سازمانهایی فعالیت میکنند که متأثر از محیط داخلی و خارجی خود می باشند و در مقابل پاسخگویی به مسائل و مشکلات خود مثل انسانها نیازمند قدرت یادگیری هستند. بنابراین مسئله هوش سازمانی میتواند در این مهم کمک شایانی به مدیران و کارکنان کرده و آنها را قادر سازد تا با توجه به حافظۀ سازمانی خود پاسخگوی نیازها و مشکلات و عکسالعمل به موقع به تغییرات محیطی باشند. بنابراین مدیران برای پیشبرد اهداف سازمانی و دستیابی به آنها نیاز به هوش سازمانی دارند که بتواند با متکی به آن عملکرد خود را بهبود دهند.
هدف تحقیق حاضر بررسی تأثیر هوش سازمانی بر اثربخشیسازمانی در سازمان تأمین اجتماعی استان آذربایجانشرقی میباشد. برای این منظور هوش سازمانی بر اساس نظریه کارل آلبرخت در هفت بعد؛
- چشمانداز استراتژیک، قابلیت ایجاد، استنتاج و بیان هدف یک سازمان،
- سرنوشت مشترک، احساس داشتن هدف مشترک بین تمام افراد سازمان برای عمل و تلاش به شکلی هم افزا،
- میل به تغییر، سازگاری و تمایل برای تغییر جهت تحقق چشمانداز استراتژیک،
- روحیه، روانشناسان سازمانی آن را تلاش دلخواه به عنوان انرژی اعضای سازمان در سطح بالاتر از آنچه که قرار است انجام شود می دانند،
- اتحاد و توافق، وجود نظامها و سلسله قوانین مشخص جهت اجرا برای افراد و گروهها،
- کاربرد دانش، استفاده مؤثر از دانش، اطلاعات و داده ها،
- فشار عملکرد، هر یک از مجریان باید موضع اجرایی خاص خودرا داشته باشند(نسبی،1387، 77 ).
و همچنین اثربخشی سازمانی بر اساس نظریه استیفن پیرابینز(معیارهای سیگانه اثربخشی) شامل:
- اثربخشی کلی، یک نوع ارزیابی کلی از سازمان است که از طریق معیارهای متعددی اندازهگیری میشود مانند قضاوتهای اشخاص مطلع نسبت به عملکرد سازمان،
- بهرهوری، منظور مقدار محصولات یا خدمات عمدهای است که توسط سازمان ارائه میشود و در سه سطح فردی، گروهی و سازمانی اندازهگیری میشود. بهرهوری از طریق مراجعه به اسناد و ارزیابیهای موجود یا ترکیبی از آنها مورد سنجش واقع میشود،
- کارآیی، کارآیی نسبت عملکرد به هزینهها می باشد،
- سود،
- کیفیت،
- حوادث،
- رشد، به وسیله افزایش در متغیرهایی نظیر کل نیروی کار، ظرفیت کارخانه، دارائیها، میزان فروش و غیره نشان داده میشود،
- میزان رغبت در کار،
- جابجایی درکار (ترک خدمت)،
- رضایتمندی شغلی، رضایت فردی در مقابل آنچه که از شغل برای او حاصل میشود،
- انگیزش، منظور از انگیزش میزان آمادگی فرد برای درگیر شدن در اعمال هدفمند یا فعالیتهای شغلی است هنگامی که فرد برای تحقق اهداف شغلی، تمایل به فعالیت و تلاش دارد میگوئیم چنین فردی دارای انگیزش است،
- روحیه، پدیدهای گروهی است که متضمن تلاش مضاعف، منطبق شدن اهداف فرد و سازمان با هم و ایجاد تعهد و احساس تعلق میباشد،
- کنترل، به کمک میزان و توزیع کنترل مدیریت در یک سازمان، رفتار اعضای سازمان تحت نفوذ قرار گرفته و جهت داده میشود،
- انسجام/تعارض، دوستی کارکنان با هم، ارتباطات همهجانبه و هماهنگی در تلاشهای آنها بعنوان انسجام، و برخورد فیزیکی، لفظی، هماهنگی ضعیف و ارتباطات غیراثربخش، بعنوان تعارض موردنظر میباشد،
- انعطافپذیری/انطباق، منظور از انعطافپذیری، میزان توانایی سازمان در پاسخ به تغییرات محیطی میباشد،
- برنامهریزی و هدفگذاری،
- اجماع در هدف، میزانی که همه کارکنان هدف واحدی را برای سازمان خود تصور نمایند،
- نهادینه کردن اهداف سازمانی،
- سازگاری نقش و هنجار، اشاره به میزان توافق اعضاء سازمان در خصوص موضوعاتی از قبیل نگرشهای مساعد سرپرستی، انتظارات نقش، روحیه و الزامات نقش دارد،
- مهارتهای ارتباطی مدیریتی،
- مهارتهای انجام وظیفه مدیریتی،
- مدیریت اطلاعات و ارتباطات، منظور میزان کارآیی، صحت و دقت در تجزیه و تحلیل اطلاعات مهم برای اثربخشی سازمان است،
- آمادگی، منظور آمادگی سازمان برای انجام موفقیتآمیز وظایف جدیدی است که از او خواسته میشود،
- بهرهبرداری از محیط،
- ارزیابی بوسیله پدیدههای خارجی، بعبارتی ارزیابی سازمان توسط افراد و سازمانهای موجود در محیط مانند عرضهکنندگان مواد اولیه، نشریات، سهامداران مؤسسات اجرایی و غیره،
- ثبات، حفظ و نگهداری ساختار، بخشهای کارکردی سازمان و منابع موردنیاز آنها در طی زمان، بویژه در دورههای حساس زمانی،
- ارزش منابع انسانی،
- مشارکت و نفوذ مشترک، منظور مشارکت کارکنان در اتخاذ تصمیماتی است که مستقیماً بر کار و سرنوشت آنها تأثیر میگذارد،
- تأکید بر آموزش و توسعه،
- تأکید بر موفقیت (رابینز، 1385، 49-52).
تعریف گردیده تا تأثیر هوش سازمانی و ابعاد آن بر اثربخشی سازمانی در سازمان تأمین اجتماعی استان آذربایجانشرقی مورد بررسی قرار گیرد. بطور کلی تحقیق حاضر در پی پاسخگویی به سئوال زیر است:
هوش سازمانی مدیران بر اثربخشی سازمانی در سازمان تأمین اجتماعی استان آذربایجانشرقی چه تأثیری دارد ؟
3-1- سؤال آغازین
پرسش آغازین تحقیق حاضر عبارت است از:
هوش سازمانی مدیران بر اثربخشی سازمانی در سازمان تأمین اجتماعی استان آذربایجانشرقی چه تأثیری دارد؟
4-1- اهمیت و ضرورت تحقیق
انسانها در عصر اطلاعات و ارتباطات بزرگترین سرمایههای هر سازمانی میباشند. بسیاری از دانشمندان دانش مدیریت سرمایههای انسانی را یگانه منبع پایدار مزیت رقابتی سازمانها میدانند. در گذشته این اعتقاد وجود داشت که گذشته چراغ راه آینده است ولی امروزه این اصل به دلیل شتاب تحولات و دگرگونی محیط کارآیی خود را از دست داده است. در چنین شرایط دشوار چه باید کرد؟ آیا باید وقایع آینده را به بخت و اقبال واگذار نمود یا با تدبیر و دوراندیشی برای رویارویی با تحولات آینده آماده شد؟ رویکردهای دنیای پیشرفته به روند پویایی محیط، توسعه قابلیتهای رهبری و مدیریتی سازمان و سعی در ایجاد سازمان یادگیرنده و دانشآفرین بوده است. در این رویکرد، شناسایی افراد مستعد برای تقبل مسئولیتهای بالاتر و سپس تجهیز و تواناسازی آنان با اجرای برنامه های متنوع، آگاهی از آخرین دستاوردهای علمی و فنون و مهارت های مدیریت مورد تأکید قرار می گیرد.
به دلیل ماهیت عصری که در آن به سر میبریم تفاوت بسیاری میان سازمانهای امروزی و گذشته وجود دارد و در این ارتباط چارلز هندی از صاحبنظران رشته مدیریت میگوید: مدیران امروز با سازمانهایی سروکار دارند که شباهتی به سازمانهای گذشته ندارند، یکی از ویژگیهای اساسی سازمانهای جدید شکلگیری آنها بر اساس یادگیری است. بنابراین مدیران و کارکنان همواره در حال یادگیری بوده و مهارتهای جدید کسب میکنند، چرا که قدرت هر سازمان متناسب با میزان آموزش دایمی مدیران و کارکنان آن است (البرزی، 1385، 12). هوش سازمانی به تحصیل و کسب دانش اشاره دارد که از راه به کارگیری انسان، رایانه و سایر وسایل صورت میپذیرد و دانش مرتبط با محیط فعالیت سازمان (هم محیط داخلی و هم محیط خارجی) را مد نظر قرار داده است (وظیفهدوست و همکاران، 1387، 38). از طرفی به جهت اینکه تمامی سازمانها در تلاش هستند تا به سرمنزل مقصود خود که همان بالا بردن اثربخشی سازمانشان باشند لذا توجه به مفهوم اثربخشی بیش از پیش نمایان میشود بدین منظور گلمن( 1998) در کتاب خود به نام «کار با هوش عاطفی بر نیاز به هوش در محیط کار- محیطی که اغلب به عقل توجه میشود تا سایر احساسات- تمرکز میکند. او معتقد است نه تنها مدیران و رؤسای شرکتها نیازمند هوش عقلی هستند، بلکه هر کسی که در سازمان کار میکند نیازمند هوش است (مُرِی، 1998، 2). اما هرچه در سازمان به سمت سطوح بالاتر میرویم، اهمیت هوش در مقایسه با هوش عقلی افزایش می یابد (Goleman et al, 2001, p. 47).
از آن جایی که سازمانهای خدماتی و از جمله سازمان تأمین اجتماعی و سازمانهای زیرمجموعهی آن با برخورداری از یک مدیریت کارآمد و شایسته و در عین حال با داشتن تسلط کافی مدیران این سازمانها بر هوش سازمانی و رفتار بهتر با کارکنان میتوانند به سیاستها و اهداف خود جامهی عمل پوشانده و ضمن تلاش در جهت برخورداری از ویژگیهای اثربخشی سازمانی به عنوان یک سازمان پیشرو معرفی شوند. بنابراین اهمیت رابطهی این دو متغیر بیشتر احساس میشود. در تحقیق حاضر تلاش به عمل آمده تا به استناد نظریهها و تحقیقات انجام یافته، تأثیر هوش سازمانی مدیران بر اثربخشی سازمانی مورد بررسی و مداقه بیشتر قرار گیرد. همچنین نظر به روشهای سنتی موجود در سازمان تأمین اجتماعی کشور و نارسایی این روشها در ارائه خدمات جدید، و با توجه به اینکه هم اکنون هوش سازمانی در قلمرو مکانی مورد نظر به عنوان یک نیاز شناخته میشود و موضوع جدیدی میباشد و همچنین به دلیل کمبود پژوهشهای صورت گرفته در رابطه با موضوع هوش سازمانی در ایران، این موضوع نیازمند بحث بیشتری می باشد.
5-1- اهداف تحقیق
هدف اصلی تحقیق حاضر بررسی تأثیر هوش سازمانی مدیران بر اثربخشی سازمانی در سازمان تأمین اجتماعی استان آذربایجانشرقی میباشد که در راستای این هدف، اهداف زیر دنبال میشود:
- شناسائی کردن تأثیر چشمانداز استراتژیک مدیران بر اثربخشی سازمانی در سازمان مورد مطالعه،
- شناسائی کردن تأثیر سرنوشت مشترک مدیران بر اثربخشی سازمانی در سازمان مورد مطالعه،
- شناسائی کردن تأثیر میل به تغییر مدیران بر اثربخشی سازمانی در سازمان مورد مطالعه،
- شناسائی کردن تأثیر روحیه مدیران بر اثربخشی سازمانی در سازمان مورد مطالعه،
- شناسائی کردن تأثیر اتحاد و توافق مدیران بر اثربخشی سازمانی در سازمان مورد مطالعه،
- شناسائی کردن تأثیر کاربرد دانش مدیران بر اثربخشی سازمانی در سازمان مورد مطالعه،
- شناسائی کردن تأثیر فشار عملکرد مدیران بر اثربخشی سازمانی در سازمان مورد مطالعه.
و اهداف کاربردی این تحقیق نیز عبارت است از:
- ارزیابی وضعیت هوش سازمانی مدیران و تأثیر آن بر اثربخشی سازمانی در سازمان تأمین اجتماعی استان آذربایجانشرقی،
- ارائه راهکارهایی در جهت تقویت اثربخشی سازمانی با توجه به آگاهی های مدیریت سازمان نسبت به وضعیت هوش سازمانی.
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)
فرم در حال بارگذاری ...
[دوشنبه 1399-10-22] [ 11:11:00 ب.ظ ]
|