کودکان بسیاری هستند که ظاهری طبیعی دارند ،رشدجسمی،قد و وزنشان حاکی از بهنجار بودن آنهاست و هوششان کما بیش عادی است ،به خوبی صحبت می کنند ومثل همسالان خود با سایرین ارتباط برقرار می کنند .درخانه نیز خودیاری های لازم را دارند و از رفتار و اخلاق عادی برخوردارند. اما وقتی به مدرسه می روند و می خواهند خواندن،نوشتن و حساب را یاد بگیرند،دچار مشکلات جدی و قابل ملاحظه می شوند.این کودکان با مشکلات یادگیری درمدرسه روبروهستند واین امرگاهی به شکست تحصیلی وترک تحصیلی منتهی می شود.  این مسئله ناتوانی در درک ویادگیری مطلوب برخی ازمطالب آموزشی در برخی از دانش آموزان و بعضا” دانشجویان در سالهای اخیر بطور فوق العاده ای مورد توجه متخصصان وکارشناسان تعلیم وتربیت قرار گرفته است (افروز،1385). این مشکلات،واقعیت های غیر قابل انکاری هستند که در تمام جوامع،فرهنگ هابه چشم می خورد و ناتوانی آنها ناشی از بهره هوشی پایین،نارسایی حسی ،آموزش ناکافی وفقر فرهنگی آنها نیست (هالاهان و کافمن،1988؛ترجمه جوادی،1386). کودکان دارای این مشکلات که عمدتا” دچار ناتوانی های یادگیری[1]هستند،واینکه اغلب ظاهری طبیعی دارند و از لحاظ رشد جسمی ،قد و وزنشان حالت عادی دارند و از نظرهوش نیز دارای عقب ماندگی ذهنی نمی باشند،مانند سایر همسالان خود صحبت کرده و بازی می کنند ،ولی آنان عمدتا”از نظر درسی در یک یا چند زمینه با مشکل جدی روبرو بوده و بدون بهره گیری از آموزش های ویژه نمی توانند ادامه تحصیل دهند(فریار و رخشان،1379).

صاحب نظران حیطه این اختلال،یک رشته ویژگی ها را برای این اختلال مشخص کرده اند  که شامل موارد زیر است ؛ اختلاف بین توانایی بالقوه و عملکرد واقعی،دشواری یادگیری تحصیلی،اختلالات زبانی،اختلالات ادراکی،اختلالات خاص یادگیری،نارسایی فراشناختی ،مشکلات اجتماعی،عاطفی،مشکلات حافظه ای، اختلالات حرکتی ،مشکلات توجه وبیش فعالی (کریمی،1383).

یکی از عواملی که احتمالا”با ناتوانی های یادگیری دانش آموزان مرتبط می باشد، ،نارسایی هیجانی[2] می باشد.این مفهوم در حیطه روانپزشکان و درمانگران اختلالات روان تنی قرار دارد ودر بسیاری ازبیماران روان تنی دیده شده است. نارسایی هیجانی، بعنوان یک پدیده هیجانی به اختلال خاص در کارکرد روانی اطلاق می گردد که در نتیجه فرایند بازداری خودکار اطلاعات و احساسات هیجانی بوجود می آید(مددی وقائلی،2002).نارسایی هیجانی رابعنوان توانایی کم برای متمایز کردن احساسات هیجانی،توانایی کم برای بیان تجربیات هیجانی به صورت کلامی، توانایی کم برای تجربه کردن احساسات هیجانی ،کاهش تمایل برای فکر کردن درباره هیجانات تعریف می کنند(سیفنوز[3]،1973).این اختلال که به ناتوانی در پردازش شناختی اطلاعات هیجانی وتنظیم هیجانها گفته می شود،سازه ای است چند وجهی، متشکل از دشواری در شناسایی احساسات ،دشواری در توصیف احساسات برای دیگران و جهت گیری فکری بیرونی (تیلور و بگبی[4]،2000).ویژگی های اصلی نارسایی هیجانی عبارت است از:ناتوانی در بازشناسی وتوصیف کلامی هیجانهای شخصی، فقرشدید تفکر نمادین که آشکار سازی با برخورد ها، احساسات،تمایلات وسائق ها را محدود می کند.ناتوانی در بکارگیری احساسات بعنوان علایم مشکلات هیجانی، تفکر انتفاعی در مورد واقعیت های کم اهمیت بیرونی،کاهش یادآوری رویاها،دشواری درتمایز بین حالتهای هیجانی وحس های بدنی،فقدان جلوه های عاطفی چهره، ظرفیت محدود برای همدلی و خود آگاهی(تول،مداگلیا و رویمر[5]،2005). نارسایی در تنظیم ومدیریت هیجانها(فرایند گذار از پردازش به عمل)از ویژگیهای نارسایی هیجانی است (تیلور و بگبی،2000).

یکی دیگر از متغیرهای مهم اثرگذار و مشکلات احتمالی در افراد دارای اختلال یادگیری، انگیزه پیشرفت[6] می باشد.بررسی ها نشان می دهند که انگیزش یکی از عوامل اصلی رفتارها است و درتمام رفتارها از جمله یادگیری،عملکرد ادراک،دقت،یادآوری،فراموشی،تفکر ،خلاقیت و هیجان اثر دارند.(مورای،ترجمه براهنی،1369).به طور کلی انگیزش را به موتور و فرمان اتومبیل تشبیه کرده اند ودراین مقایسه نیرو و جهت،مفاهیم عمده انگیزشی هستند.انگیزش متغیری فرضی است که روان شناسان تربیتی، بود و نبود و درجات آن را در دانش آموزان از راه مشاهده رفتار ویا نمرات درسی در فضای آموزشی استنباط می کنند(ریو[7]،2005؛ترجمه سیدمحمدی،1386).بالاخره انگیزه محرک اساسی برای تمام اعمال ما است.انگیزه اشاره به پویایی رفتار ما دارندکه شامل نیازهای ما،تمایلات و جاه طلبی های ما در زندگی می باشد. انگیزه پیشرفت اساس ما در رسیدن به موفقیت و رسیدن به تمام آرزوهای ما در زندگی است. انگیزه پیشرفت می تواند بر نحوه ای که یک فرد وظیفه ای را انجام می دهد ویا تمایل به نشان دادن شایستگی را دارد،تاثیرگذار باشد(هاراکییویچ ،بارون ،کاتر  و الیوت[8]،1997).در واقع منظور از انگیزه پیشرفت،میل یا اشتیاق برای کسب موفقیت وشرکت در فعالیتهایی است که موفقیت درآنهابه کوشش و توانایی شخص وابسته است(اسلاوین،2006؛ترجمه سید محمدی، 1385).

از جمله مداخله هایی که می تواند برانگیزه پیشرفت ونارسایی هیجانی دانش آموزان دارای ناتوانی یادگیری تاثیر داشته باشد و تاکنون مورد توجه پژوهشگران قرار نگرفته است مصاحبه انگیزشی[9] می باشد.

مصاحبه انگیزشی روشی مراجع محور است که رهنمودی برای تقویت وافزایش انگیزه درونی بوده و به منظور تغییر ،از طریق کشف،شناسایی و حل تردیدها ودو سوگرایی استفاده می شود. مدل مفهومی مصاحبه انگیزشی،بر پایه مفاهیمی از فرایند تغییر[10]پروچسکا و دیکلمنته ،موازنه تصمیم گیری[11] جانیس[12] و مان[13] ،نظریه متعادل سازی[14]  برم[15]،نظریه ادراک خویشتن[16] بیم[17]،نظریه خود سامان دهی[18] کانفر[19] و نظریه ارزش های[20] راکیج[21] شکل گرفته است(فیلدس[22]،2006).در این نظریه با تکیه بر حمایت نظری نظریه خودتعیین گری[23]، تاکید زیادی بر ارضای نیازهای بنیادی روانشناختی خودمختاری [24]،شایستگی[25] وارتباط با دیگران[26] می شود.ارضای این نیازها شرایط لازم را برای رشد روانشناختی ، انسجام یافتگی و بهزیستی شخص فراهم می کنند(دسی و رایان[27]،2000).

  بنابراین با توجه به مطالب بالا هدف این پژوهش تعیین اثر بخشی مصاحبه انگیزشی بر انگیزه پیشرفت ونارسایی هیجانی  دانش آموزان داری ناتوانی های یادگیری شهر پارس آباد می باشد.

1-2)بیان مسئله

امروزه بزرگترین گروه کودکان استثنایی ،کودکان دچار ناتوانی یادگیری می باشند(احدی و کاکاوند،1389؛ کیرک،گالاگ،کلیمان،آناستاسیو[28]،1999).ناتوانی های یادگیری نمایانگر یکی ازبزرگترین وشاید جنجال برانگیزترین مقوله های آموزش و پرورش است.این اختلال بعنوان یک مشکل عصب شناختی در نظر گرفته شده است که با مشکلات جدی در توانایی خواندن ،نوشتن و ریاضی همراه بوده وبا توانایی ذهنی مورد انتظار در فرد همخوانی ندارد.. متخصصان، یادگیری را کلید اساسی زندگی وسالم زیستن می دانند و شاید هیچ فرایندی ازفرایندهای زندگی انسان مانند فرایند یادگیری میزان سلامت و عمدتا سلامت ذهنی و روانی او را نشان ندهند(شعاری نژاد،1386،به نقل از یوسفی،1391). این اختلال سبب ایجاد مشکلاتی در زمینه های اجتماعی ،هیجانی و تحصیلی برای دانش آموزان می شود(فریلیچ وشتمن [29]،2010) .و یکی از معضلات مهم و تعیین کننده سرنوشت تحصیلی ،ناتوانی به شمار می آید(سیدمن ،بیدرمن واستفن[30] ،2006؛به نقل از رحیمیان بوگر،1391) .وفهم کامل این اختلال، نیازمند توجه به حوزه های اجتماعی ،خانوادگی،عاطفی و رفتاری زندگی کودک است(لرنر[31]،1997؛به نقل از خرمایی،عباسی و رجبی،1391). پیامدهای ناتوانی های یادگیری بر سلامت ذهن و روان مبتلایان شامل:اضطراب،گوشه گیری ، بی اعتمادی،طردشدگی،یاس و ناکامی،اعتماد به نفس پایین،مشکلات بین فردی و کمبود مهارتهای اجتماعی می باشد(هاگر و وان[32]،1995؛به نقل از یوسفی،1391).میزان ترک مدرسه برای کودکان و نوجوانان مبتلا به این اختلال ،گفته می شودحدود 40 در صد،یعنی یک ونیم برابر حد متوسط است.تعداد زیادی از معلمان وقتی را که صرف آموزش خواندن ،نوشتن و ریاضی می کنند بیش از مدتی است که صرف آموزش دروس دیگر می شود(دادستان،1389).

 این اختلالات تنها به افت تحصیلی واتلاف بودجه پایان نمی پذیرد،بلکه به سرزنش،تحقیر از جانب سایر دانش آموزان،سلامت روان دانش آموزان را به مخاطره می اندازد واین مشکل منجر به اضطراب و ناخشنودی گردیده وتمام زندگی فرد را تحت پوشش قرار می دهد که ما حصل آن آسیب به بهداشت روانی فرد و جامعه می باشد (کارگر شورکی ، ملک پورو احمدی،1389).

این کودکان بعد از مدتی خود را متفاوت از دیگران می بینند و چه بسا احساس حقارت به آنها دست بدهد و یا اگر معلم کلاس و سایر همسالان آنها را سرزنش کنند ،به بیزاری از درس،مدرسه،معلم و دانش آموزان نیز دچار شوند. والدین این گروه از کودکان ،که غالبا بی خبر از ریشه ها و دلایل ناتوانی یادگیری فرزندان خود هستند،مشکل را بغرنج تر می کنندو با فشارهایی که به کودک وارد می آورند،دشواری های مضاعفی رابرای او ایجاد می کنند.مقایسه های ناروا غالبا تحقیر آمیزی که بین این کودکان و همسالان و همکلاسی هایشان توسط معلم و والدین و غیره صورت می گیرد،اندک اندک اضطراب وبی اعتمادی را در این کودکان دامن می زند (والاس و مک لافین[33] ،1993؛به نقل از لطف آبادی،1369).همچنین کودکان مبتلا به ناتوانی های یادگیری در مقایسه با دانش آموزان عادی همتای خود ،در مهارتهای اجتماعی کمبود دارند.این کودکان بعلت داشتن مشکلات بین فردی با همسالان ،اغلب از سوی آنها طرد شده یانادیده گرفته می شوند، که این رانده شدن بدبینی کودک به درس و مدرسه،گوشه گیری ،تنهایی و افت تحصیلی را باعث می شود(هاگر و وان[34] ،1995؛به نقل از یوسفی،1391).مبتلایان به ناتوانی های یادگیری که طبق تخمین های جهانی حدود 8 درصد از دانش آموزان و غالبا پسران را تشکیل می دهند و معمولا پیش از ورود به مدرسه شناخته نمی شوند ،زیرا این ناتوانی ها در مدرسه ظهور می یابند.افراد مبتلا دارای توزیع هوش بهنجار بوده اما در هجی کردن ،حساب و خواندن دارای مشکلاتی هستند(هیمن وبرگر[35]،2008). در صورت ارزیابی سطحی و نامناسب،ممکن است ناتوانی های یادگیری بر عملکرد فرد تاثیر نامطلوبی گذاشته و باعث ایجاد نقایص عملکردی در بسیاری ازحیطه های زندگی شود(سیلور،روف،ایورسون،بارت،بروشیک و وکسلر[36]،1991) .از قبیل تاثیر نامطلوب بر روابط اجتماعی،نقص در پردازش اطلاعات جتماعی،کج فهمی رفتار دیگران (راورکی[37]،1995؛بائو مینگر و کیمهی –کایند[38]،2008)، مهارتهای بین فردی ضعیف(لاد و تروپ-گاردون[39]،2003؛وینر[40]،2004)،سطوح بالای طرد اجتماعی و تنهایی(استیل،جونز،پارل،وان آکروفارمرورودکین[41]،2008)،اختلال خلق و افسردگی (سیدریدیس[42]،2007؛وینرو اشنایدر[43]،2002)مشکلات سازگاری از هر دو نوع درونی و بیرونی(آل- یاکن و میکولینسر[44]،2004؛آوریچ،گراس-تیسر،مانور و شالوو[45]،2008 و سطح بالایی ازمشکلات هیجانی-اجتماعی می شود(آوربچ و همکاران،2008؛سیدریدیس ،2007؛کلاسن ولینچ[46]،2007؛سیدریدیس،مورگان،بوتساس،پادلیادو و فوکس[47]،2006)،و یا فعالیت های روزانه فرد ممکن است به دلیل عواملی همچون حافظه مختل،توانایی استدلال ضعیف یا توانایی حل مسئله پایین تحت تاثیر قرار گیرد(سیلور ،روف،ایورسون،بارت،بروشیک،بوش، کوفلر و رینولدز[48]،2008).در افراد مبتلا به ناتوانی ای یادگیری خودمختاری،رشد شخصی،هدفمندی،پذیرش خود و تسلط بر محیط ،آن طور که باید رشد نمی یابد(راغب،به نقل از یوسفی،1391). اما این اختلال نه یک اختلال یادگیری واقعی است و نه به وسیله یک اختلال هیجانی بوجود می آید(سیلور و همکاران،1991)،بلکه علل وعوامل زیادی می تواند موجد ناتوانی یادگیری باشد. مطالعات مختلف سه عامل ؛خصوصیات کودکان ،جنبه های خانوادگی و محیط اجتماعی را به عنوان عوامل اصلی و تاثیرگذار در شکل گیری اختلال کودکان نشان داده اند(ماستن و گارمزی[49]،1985؛ورنر و اسمیت[50]،1992؛ماریژن و کاسدن[51]،1997؛به نقل ازهیمن و برگر،2008).پژوهشها حاکی از این است که والدین کودکان مشکل دار،محدودیتهایی از قبیل بهداشت روان ،احساس محرومیت و سطوح بالایی از استرس و افسردگی را نسبت به والدین کودکان عادی تجربه می کنند(کوئین و پاول[52]،1985؛به نقل از یوسفی،1391 ؛ رواچ،آرموند و بارات[53]،1999؛والتنین،ام سی درمات و اندرسون[54]،1998) این در حالی است که تعامل والدین با کودک می تواند تاثیر عمده ای بر مهارتهای اجتماعی کودکان مبتلا به ناتوانی یادگیری داشته باشد(دایسون [55] ،2003 ).شناسایی عوامل موثر بر بروز و شیوع اختلال یادگیری اولین گام در نقشه راه درمان اختلالات یادگیری است وبه متخصصان بالینی در طراحی مداخلات کمک خواهد نمود(سمرود-کلیکمن،والکویاک،ویلکینسون و مین[56]،2010). این دسته از افراد اغلب از طریق روش های معمولی آموزش و پرورش قادر نیستند به اهداف آموزشی دست پیدا کنند و در نهایت از تحصیل  متنفرگشته  و احتمالا” ترک تحصیل کنند(گرانت و گرانت[57]،2010).برهمین اساس این دسته از دانش آموزان به آموزش های ویژه و مداخلات روانشناختی ویژه نیازمندند.

نارسایی هیجانی،به ناتوانی برای تشخیص و ابراز هیجانها بطور کلامی گفته می شود.این اصطلاح توسط سیفنوز،برای اشاره به خوشه ای از ویژگی های شناختی و عاطفی، میان بیماران دارای بیماری های روان تنی کلاسیک مطرح شده است. با توجه به اینکه آلکسی تایمیا یک سازه چند بعدی است؛بوسیله ویژگی های زیر تعریف می شود: مشکلات قابل توجه در شناسایی و توصیف احساسات محدود،سبک شناختی که عینی وبرمبنای واقعیت است و درجه بالااز تطابق  اجتماعی با تماس اندک با واقعیت روانی خود(سیفنوز[58]،1988) .جوکوما،ساری جاروی ،موریا ایسنیمی و سالوکانگاس[59](1996؛به نقل ازحضوری،1389) ،شیوع آلکسی تایمیا را میان نوجوانان 15،16ساله مطالعه وتفاوتهای جنسی را درارتباط با این مفهوم بررسی کرده اند .این پژوهشگران با استفاده از یک نمونه نوجوانان فنلاند شمالی،آلکسی تایمیا را با استفاده از مقیاس تورنتوی آلکسی تایمیا اندازه گیری کردند.یافته های آنها نشان داد که شیوع آلکسی تایمیا در جمعیت نوجوانان با شیوع گزارش شده در جمعیت بزرگسالان همخوانی دارد.بطوریکه 10درصد نوجوانان مونث و7درصد نوجوانان مذکر به عنوان آلکسی تایمیک شناخته شدند.با وجود این برخلاف جمعیت بزرگسالان تفاوت جنسی در بین نوجوانان معنی دار نبود.پژوهشگران همچنین یک رابطه بین نمرات بالای آلکسی تایمیا و عوامل ناخوشایند در دوران کودکی ،نظیر سطح پایین تحصیلات مادر،استرس های خانوادگی و زندگی در مناطق روستایی رابدست آوردند.این یافته ها رابطه بین آلکسی تایمیا با سطح تحصیلی پایین و طبقه اجتماعی پایین در بزرگسالان را نیز تایید کردند.در نتیجه ی این نتایج شیوع آلکسی تایمیما و رابطه آن را به یک جمعیت بزرگتر تعمیم می دهند.مجموعه ای ازمطالعات حاکی از این است که ویژگی های آلکسی تایمیا نه تنها در اختلالات روان تنی،بلکه در بیماری های جسمانی مزمن و شدید دیگر و در اختلالات روانپزشکی مختلف نظیر سوء مصرف مواد،اختلال استرس پس از سانحه،اختلال جسمانی شکل، اختلالات اضطرابی،اختلال وسواس فکری-عملی و افسردگی انجام شده اند.اخیرا آلکسی تایمیا بعنوان یک شاخص پیش بینی احتمالی در ناتوانی های یادگیری مورد بررسی قرارگرفته است، تحقیقات نشان می دهد بین 38 الی 78 درصد کودکان دارای نارسایی هیجانی،دارای ناتوانی یادگیری نیزمی باشند(فسلر،روزنبرگ و روزنبرگ[60]،1991؛فرستاد ، توپولوسکی وولر[61]،1992).در مطالعه ای نشان داده شده است بین مولفه های نارسایی هیجانی دانش آموزان دارای اختلال یادگیری و بهنجار تفاوت معنی دار وجود دارد،به عبارت دیگر دانش آموزان دارای اختلال یادگیری در شناسایی ،توصیف و تفکر عینی در مورد هیجانهای خویش در مقایسه با دانش آموزان عادی به طور معنی دار ضعیف می باشند(سلیمانی،زاهد،فرزانه و ستوده،1390). شواهد پژوهشی حاکی از این است،که افراد مبتلا به اختلالات یادگیری خلق پایین تر،اضطراب و نشانه های افسردگی بالاتری را نسبت به افراد عادی تجربه می کنند(بیوسی،گلدمن و اسکینر[62]،2004). آلکسی تایمیا با اضطراب و افسردگی رابطه مثبت دارد(حضوری،1389).بررسی ها نشان داده اند که توانمند بودن افراد از نظر هیجانی ،روبرو شدن آنها را با چالش های زندگی آسان می کند ودر نتیجه آنها را از سلامت روان بیشتری برخوردارمی کند(کینگ وایمونز[63]،1990). افراد توانمند ازنظرهیجانی احساسهای خود را تشخیص می دهند،مفاهیم ضمنی آن را درک می کنند و به گونه موثرتری حالتهای هیجانی خود را برای دیگران بیان می کنند.این افراد درمقایسه باافرادی که توانایی درک و بیان حالتهای هیجانی خود را ندارند درکنارآمدن با تجربه های منفی ازموفقیت وسازگاری مناسب تری را در ارتباط با محیط ودیگران نشان می دهند(گلمن[64]، 1995).نارسایی هیجانی که به معنی نبود واژه برای ابراز هیجان با شاخص های سلامت رابطه دارد.پژوهش حاکی از این است که نارسایی هیجانی با عادات غذایی نادرست،بی تحرکی،سوء مصرف مواد(هلمرز و منت[65]،1999)،اختلال جسمانی کردن(مدستین،فور و مالتی[66]،2004).همچنین بااضطراب(دوین،استوارت و وات[67]،1999؛ ایزاگوری،کابزون،آلدا،اولاریاکا و جوانیز[68]،2004) و افسردگی(مدستین وهمکاران،2004؛ ایزایگوری و همکاران،2004؛هنکالامپی ،هنتیکا، تنسکانن،لهتونن و ویناماکی[69]،2000) ارتباط دارد.شواهد پژوهشی حاکی است که نارسایی هیجانی به دلیل رخدادهای دوران کودکی ایجاد می شود(مونتوباروکسی، کودیس پوتی، بالدارو و روسی[70]،2004).

بارها دیده شده است دانش آموزانی که از لحاظ توانایی واستعداد یادگیری بسیار شبیه هم هستند،در پیشرفت تحصیلی تفاوتهای زیادی با یکدیگر دارند.انگیزش مانند آمادگی ذهنی یا رفتارهای ورودی،یک پیش نیاز یادگیری به حساب می آید وتاثیر آن بر یادگیری کاملا  آشکار است(سیف،1384).انگیزش از پر اهمیت ترین پیش نیازهای آموزش و یادگیری است.یادگیری مستلزم صرف وقت،کار،تلاش،پشتکار و سرمایه گذاری بر روی توانایی های جسمانی و روانی یادگیرنده است .انگیزش یکی از متغیرهای اصلی است که بر فرایند آموزش،بازده یادگیری و عملکرد یادگیرنده تاثیر می گذارد.روانشناسان پرورشی به این نتیجه رسیده اند که مجموعه ای از عوامل،متغیرها یا سازه های درونی و بیرونی،در برانگیختن فرد به یادگیری و مشارکت فعال او در فرایند آموزش دخیل هستند.از غریزه ،سائق،نیازوشوق گرفته تا علاقه،کنجکاوی،سبک اسناد،توانمندی،انتظار،تلاش برای پیشرفت،فشار والدین و همسالان،همه می توانند در تعاملی پیچیده بر ساختار  های هیجانی وانگیزشی،نقش مهمی در کسب دانش جدید ویادآوری دانش قبلی در موقعیت جدید ایفا می کند .یکی از مهمترین انگیزه های اجتماعی که بر رفتار انسان تاثیر می گذارد،انگیزه پیشرفت است که می توان آن را در پیش بینی و تبیین رفتار انسان مورد توجه قرار داد(الیوت[71]،1997) .در خصوص اهمیت انگیزه پیشرفت ،همین بس که بشر بدون چنین انگیزه ای ،قادر نبود از حد زندگی اولیه اش در آغاز پیدایش گامی فراتر نهاده و به چنین تحولات شگرفی نائل شود. به یمن وجود افراد پیشرفت گراست که هر روز اندیشه ای نو و وسیله ای تازه خلق می شود و به حیات انسان سامان می دهد(شکرکن و باقری،1373). دانش آموزانی که انگیزه پیشرفت بالایی دارند،در فعالیت های روز مره خود،در جستجوی موقعیت هایی هستند که امکان برآورده ساختن انگیزه پیشرفت را فراهم کند.آنها معیار های پیشرفت ویژه ای برای خود در نظر می گیرند و سپس برای دست یابی به آن معیارها ،به شدت تلاش می کنند(زیمرین وشانک[72]،1989 ).افراد دارای سطوح مختلف انگیزه پیشرفت ،در زندگی روزمره خود به شیوه های کاملا متفاوتی رفتار می کنند . برای نمونه ،جوانانی که انگیزه پیشرفت بالایی دارند ،بیشتر از کسانی که انگیزه پیشرفت شان پایین است ،به تحصیلات دانشگاهی،دستیابی به نمرات بالاتر  وشرکت در برنامه های غیر درسی  گرایش دارند(شانک،1991). نتایج پژوهش ها نشان می دهدکه انگیزه دانش آموز برای موفقیت و پیشرفت در مدرسه ،پیچیده چندبعدی است. علاوه بر عوامل تحصیلی،عوامل اجتماعی نیز در آن دخالت دارد که شناسایی آنها مستلزم پژوهش های متعددی است(پینتریچ[73] وشانک،1385؛به نقل از رستمی ثمرین،1391).طی تحقیقات انجام گرفته ،انگیزه پیشرفت یکی از مشکلات احتمالی در افراد دارای ناتوانی یادگیری است .دانش آموزان دارای ناتوانی های  یادگیری در مقایسه با دانش آموزان بدون ناتوانی یادگیری از نظرانگیزه پیشرفت تفاوت معنادار و قابل ملاحظه ای دارند (دان و شاپیرو[74]،1999؛الیور و استینکمپ[75]،2004؛علایی خرایم،نریمانی،علایی خرایم،1391).نتایج پژوهشی نشان دادکه دانش آموزان دارای ناتوانی یادگیری نوعی بی میلی نسبت به همسالان خود در زمینه فعالیت تحصیلی نشان می دهند(پلاتا،تراستی و گلاسگوف[76]،2005) .و همچنین تفاوت معناداری بین دانش آموزان با و بدون ناتوانی یادگیری در انگیزه،اضطراب و ناامیدی وجود دارد(پینتریچ و دیقروت[77]،1994؛به نقل از سیدریدیس[78]،2005).پژوهش حاکی از این است که بین انگیزه پیشرفت و ناتوانی های یادگیری رابطه منفی وجود دارد و انگیزه بعنوان متغیر پیش بینی کننده مهمی در ناتوانی های یادگیری محسوب می شود(بوساتو،پرینس،الشوت وهیماکر[79]،1999؛به نقل از محمد زاده ادملایی،شهنی و مهرابی،1388).

اگرکودکی بد بخواند و یا بد بنویسد دیر یا زود با موانعی در شاخه های درسی مواجه می شود و این دانش آموزان دارای مشکلاتی نظیر ضعف انگیزش  وپردازش اطلاعات می باشند (لرنر، 1997؛به نقل از نریمانی و رجبی،1384).به طور خلاصه می توان گفت که هدف آموزش ، یادگیری و قلب یادگیری،انگیزش است.

افزایش و تقویت میزان پاسخ دهی به درمان های موثر فعلی، به عنوان اولویت مهم تحقیق بالینی مطرح می­ باشد.در جهان روش ها وفنونی مانند جلسات آمادگی،انگیزه افزایی و مصاحبه انگیزشی به عنوان پیش درمان برای افزایش درمانهای غیر دارویی وجود دارد.در مبحث مصاحبه انگیزشی و اختلالات روانی، انگیزه و تعهد  در خصوص تغییرات رفتاری، موضوع  مهم کار روانپزشکی امروز است. این دو، سنگ بنای نتایج درمانی  بیمار را تشکیل می  دهند، زیرا اگر بیمار آمادگی پذیرش نداشته باشد، قوی­ترین درمان هم موثر نخواهد بود. بکارگیری رویکردی ساختار یافته، انعطاف پذیر و گام به گام که با ترجیحات بیمار قابل انطباق باشد، می تواند موثر واقع شود و به نظر می رسد مصاحبه انگیزشی  برای  برآوردن این نیازها به خوبی  بکار برده شود (چانت، برون و دونگیر[80]، 2005). مصاحبه انگیزشی بعنوان روش رهنمودی و در عین حال که مراجع محور است ،مبانی آن بر مشارکت بیمار،فراخوانی انگیزه درونی وی و احترام به حس خود مختاری مراجعین پایه گذاری شده است.علاوه بر مبانی ،مصاحبه انگیزشی بر اصولی مانند ابراز همدلی ،افزایش تضاد درونی ،مدارا با مقاومت و حمایت از حس خودکارآمدی مراجعین تاکید دارد و برای فراخوانی انگیزه درونی از فنون مشاوره ای مانند پرسیدن سوالات باز ،گوش دادن انگیزشی به جای ارائه استدلال ،اطلاعات،توصیه ،ترغیب و اجبار از طریق فرایند تعاملی و طی دو مرحله ایجاد انگیزه درونی برای تغییر و تقویت تعهد نسبت به تغییر باعث تسهیل تغییرات رفتاری می شود.. تفاوت مصاحبه انگیزشی در مقایسه با روش های سنتی و معمول در این است که اول مشکل مهم و معمول در همه درمان ها ،یعنی مقاومت در برابرتغییر را مستقیما”مطرح وآن را بر طرف می کند؛دوم،روشی انعطاف پذیر است و می تواند به عنوان رویکردی “مستقل “در ترکیب و به همراه سایر درمان ها مورد استفاده قرارگیرد؛سوم،تعداد قابل ملاحظه ای از شواهد پژوهشی وجود داردکه از کار آمدی و تاثیر مصاحبه انگیزشی در سوء مصرف مواد و مشکلات مربوط به بهداشت و سلامت جسمانی و روانی حمایت می کند؛ چهارم،پژوهش ثابت کرده است که مصاحبه انگیزشی قابل یادگیری است و طی جلسات نسبتا” کمی به اثرات درمانی قابل توجهی می توان دست یافت (آرکوویتز،وسترا ،میلر و رولنیک[81] ،2008).

با توجه به تمام موارد ذکر شده برای دانش آموزان دارای ناتوانی یادگیری و مشکلات مربوط به زندگی و تحصیلی آنها که آینده این افراد را رقم می زند ،بنابراین سوالی که این تحقیق در صدد پاسخ دادن به آن است عبارتست از ؛آیا مصاحبه انگیزشی بر افزایش انگیزه پیشرفت و بهبود نارسایی هیجانی دانش آموزان دارای ناتوانی های یادگیری موثر است؟

1-3) اهمیت وضرورت تحقیق

ناتوانی های یادگیری یک اصطلاح عام است که به یک گروه ناهمگنی از اختلالات اطلاق می شود .این افراد در رابطه با این اختلال به شکل قابل ملاحظه ای در اکتساب و کاربرد در یک یا چند مورد از توانایی های تحصیلی مشکل جدی دارند (وان و سیناکوب[82]،1998؛هالاهان،لیود،کافمن،ویس و مارتینز[83]،2005)،از آنجاکه ناتوانی های یادگیری با تاثیر قابل ملاحظه ای برابعاد مختلف زندگی اعم از فردی ،خانوادگی،اجتماعی و اقتصادی دارد، همچنین شیوع بالای این اختلال که طبق آمارهای جهانی حدود 8 در صد کل دانش آموزان (هیمن و برگر،2008). و در اردبیل  حدود 4 در صد دانش آموزان(برهمند،نریمانی و امانی،1385) با این مشکل مواجه هستند، می تواند یک مشکل اساسی به حساب آید.لذا خلاهای پژوهشی وهمچنین استفاده از نتایج این پژوهش دربهبود وضعیت آسیب شناختی اختلالات یادگیری از ضرورت های مهم این مطالعه می باشد.توانمند بودن افراد از نظر هیجانی ،روبرو شدن آنها را با چالش های زندگی آسان می کند ودر نتیجه آنها را از سلامت روان بیشتری برخوردار می کند(کینگ و ایمونز،1990). افراد توانمند از نظر هیجانی احساس های خود را تشخیص می دهند،مفاهیم ضمنی آن را درک می کنند و به گونه موثرتری حالتهای هیجانی خود را برای دیگران بیان می کنند. این افراد در مقایسه با افرادی که توانایی درک و بیان حالتهای هیجانی خود را ندارند در کنار آمدن با تجربه های منفی از موفقیت و سازگاری مناسب تری را در ارتباط با محیط و دیگران نشان می دهند(گلمن،1995).پژوهش و اقدامات مهم در زمینه پیشگیری ،تشخیص و مداخلات این مشکل،لازم و ضروری به نظر می رسد.انگیزه پیشرفت،مانند موتور محرکه عمل می کند ،به طوریکه حتی اگر شخص به لحاظ جسمانی کاملا سالم باشد اما انگیزه لازم را نداشته باشد ،قادر نخواهد بود به نحو مطلوبی از عهده کارها بر آید.بارها مشاهده شده،افراد علیرغم محدودیت های جسمانی ،اما به دلیل برخورداری از انگیزه پیشرفت بالا ،توانسته اند بر موانع و مشکلات فائق آیند و به مدارج عالی در هر زمینه ای دست یابند .همچنین شاهد هستیم که تعداد قابل توجهی از دانش آموزان ،به دلایل گوناگون انگیزه پیشرفت خود را از دست داده و و دچار افت تحصیلی و نا امیدی و بدبینی به توانایی های خود،محیط پیرامون و آینده پیش رو می شوند.از همین رو ،امکان پرورش این متغیر وجود دارد و با استفاده از تکنیک های روانشناختی ،می توان آنها را ارتقاءبخشید. با توجه به وجود و شیوع مشکلات و با وجودکاربرد مصاحبه انگیزشی در جهان و سرایت آن به حوزه های مختلف سلامت ونظر به رشد بسیارسریع رویکرد مشاوره انگیزشی در سایرکشورها و گزارشات متعدد مشکلات تحصیلی و شغلی، ارتقاء رفتارهای بهداشتی  نیاز است تا این رویکر د درمانی در حیطه های مختلف در کشور ما نیز  مورد آزمون قرارگیرد  و در ایران بررسی اولیه نشان می دهد تحقیقات صورت گرفته در این زمینه بسیار کم است و نظر به نو بودن کاربرد مصاحبه انگیزشی در ایران ،ضرورت انجام تحقیقاتی از این دست که به ارتقای سلامت روانی افراد و به ویژه دانش آموزان دارای ناتوانی یادگیری  و به تبع آن ،بالندگی اجتماعی در تمامی زمینه ها می انجامد ،بیش از پیش احساس می شود.

همچنین استفاده از نتایج پژوهش در مراکز مشاوره و مدارس از دیگر دلایل انجام این پژوهش می باشد.

 

1-4)اهداف پژوهشی

1-4-1) هدف کلی

-بررسی اثربخشی مصاحبه انگیزشی بر انگیزه پیشرفت و نارسایی هیجانی دانش آموزان دارای ناتوانی های یادگیری

1-4-2)اهداف جزئی

– بررسی اثربخشی مصاحبه انگیزشی بر انگیزه پیشرفت دانش آموزان دارای ناتوانیهای یادگیری

– بررسی اثربخشی مصاحبه انگیزشی بر نارسایی هیجانی دانش آموزان دارای ناتوانیهای یادگیری

-بررسی اثربخشی مصاحبه انگیزشی بر شناسایی احساسات دانش آموزان دارای ناتوانیهای یادگیری

– بررسی اثربخشی مصاحبه انگیزشی برتوصیف احساسات دانش آموزان دارای ناتوانیهای یادگیری

– بررسی اثربخشی مصاحبه انگیزشی برسبک تفکردانش آموزان دارای ناتوانیهای یادگیری

1-5)فرضیه های پژوهشی

1-5-1)فرضیه کلی

 مصاحبه انگیزشی بر انگیزه پیشرفت و نارسایی هیجانی دانش آموزان دارای ناتوانیهای یادگیری موثر است.

1-5-2)فرضیه جزئی

 مصاحبه انگیزشی بر انگیزه پیشرفت دانش آموزان دارای ناتوانیهای یادگیری موثر است.

 مصاحبه انگیزشی بر  نارسایی هیجانی دانش آموزان دارای ناتوانی های یادگیری موثر است.

 مصاحبه انگیزشی برشناسایی احساسات دانش آموزان دارای ناتوانی های یادگیری موثر است.

 مصاحبه انگیزشی بر توصیف احساسات دانش آموزان دارای ناتوانی های یادگیری موثر است.

 مصاحبه انگیزشی برسبک تفکر دانش آموزان دارای ناتوانیهای یادگیری موثر است.

1-6)متغیرهای پژوهشی

1-6-1)متغیر وابسته

-نارسایی هیجانی

– انگیزه پیشرفت

1-6-2)متغیر مستقل

-مصاحبه انگیزشی

[1] .Learning disabilities

[2].Alexithymia

[3] .Sifneos

[4] .Taylor & Bagby

[5] .Tull , Medaglia ,& Roemer

[6]. Achievement Motivation

[7] .Reeve

[8] .Harackiewicz ,Barron , Carter,Lehto &Elliot

[9] .Motivational interviewing

[10] . Stage Of Change

[11] . Decisional Balance

[12] . Janis

[13] .Mann

[14]  .Reactance

[15] .Brehm

[16] . Self-Perception Theory

[17] . Bem

[18] .Self-Regulation Theory

[19] . Kanfer

[20] . Values Theory

[21] . Rokeach

[22].Fields

[23].Self Determination Theory

[24].Autonomy

[25] .Competence

[26] .Relatedness

[27] .Deci & Ryan

[28] .Krik , Gallaghe,Cileman& Anastasiow

[29] . Freilich & Shechtman

[30].Sidman , Biederman & Stephan

[31] .Lerner

[32] .Haager &Vauhn

[33] .Valas & MC Lafin

[34] .Haager & Vaughn

[35] .Heiman & Berger

[36] .Silver,Ruff, Iverson,Barth,Broshek & Wechsler

[37] .Rourk

[38] .Bauminger & Kimhi-Kind

[39] .Ladd &Troop-Gordon

[40] .Wiener

[41] .Estell,Jones,Pearl,Van Acker,Farmer &Rodkin

[42] .Sideridis

[43] .Wiener & Schneider

[44] .Al-Yagon& Mikulincer

[45]. Auerbach, Gross-Tsur, Manor & Shalev

[46] .Klasen & Linch

[47] .Sideridis , Morgan, Botsas,Padeliadu &Fuchs

[48] .Silver,Ruff,Iverson,Barth,Broshek,Boush,Koffler & Reynolds

[49] .Masten & Garmezy

[50] .Werner & Smith

[51] .Morrison & Cosden

[52] .Quine & Paul

[53] .Roach , Ormond & Barratt

[54] .Valentine , MCdermott & Anderson

[55] .Dyson

پایان نامه

[56]. Semrud-Klikeman , Walkowiak , Wilkinson & Minne

[57].Grant & Grant

[58] .Sifneos

[59] .Joukamaa ,Saarijarvi ,Muuriaisniemi & Salokangas

[60] .Fessler , Rosenberg & Rosenberg

[61].Fristad , Topolosky , & Weller

[62] .Buysse , Goldman & Skinner

[63] .King & Emmons

[64] .Golman

[65] .Helmers &Mente,

[66] .Modestin,Furre&Malti

[67] .Devine , Stewart & Watt

[68] .Eizaguirre , Cabezon , Alda , Olariaga & Juaniz

[69] .Honkalampi , Hintikka , Tanskanen , Lehtonen & Viinamaki

[70]. Montebarocci, Codispoti, Baldaro & Rossi

[71] .Elliot

[72] .Zimmerman & Schunk

[73] .Pintrich

[74] .Dunn & Shapiro

[75].Olivier & Steenkamp

[76] .Plata , Trusty & Glasgow

[77] .Pentrich & Degroot

[78]. Sideridis

[79] . Busato,  Prins, Elshot & Hamaker

[80] . Chaunt, Brown & Dongier

[81] .Arkowitz, Westra, Miller & Rollnick

[82] .Vaughn & Sinagob

[83] .Hallahan,Lioyd,Kauffman,Weiss & Martinez

فهرست ندارد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...