ازدواج به عنوان مهمترین و عالیترین رسم اجتماعی برای دستیابی به نیازهای عاطفی و امنیتی افراد بزرگسال همواره مورد تائید بوده است . ازدواج رابطه ی انسانی پیچیده ظریف و پویا می باشد که از ویژگی های خاصی برخوردار است . همچنین توجه به کانون خانواده با محیط سالم و سازنده و روابط گرم و تعاملات میان فردی و صمیمی ای که می توانند موجب رشد و پیشرفت افراد گردند از جمله اهداف و نیازهای ازدواج محسوب می شوند (برنشتاین و برنشتاین، 1989 به نقل از وکیلی، رهائی،  محمدی، 1386)به عبارت دیگر ازدواج یعنی پیوند زندگی مشترک دو فرد با حفظ استقلال نسبی هر یک در جهت تکامل شخصیت طرفین؛ پیوند زناشویی به عنوان یکی از پیچیده‌ترین انواع روابط انسانی واجد چنان توان بالقوه‌ای در آزادسازی احساسات است که در کمتر روابط بین فردی دیگر می‌توان نظیر آن را یافت. تحقیقات نشان می‌دهد که بیش از 90% مردان و زنان دنیا لااقل در مقطعی از زندگی خود ازدواج می‌کنند. این درصد به طور قابل توجهی ثابت است .  ازدواج رابطه‌ای است که شخص با انتخاب وارد آن می‌شود و تقریباً نیم قرن در این رابطه خواهد ماند. زن و مردی که با هم ازدواج می‌کنند، باید بتوانند خود را با نیم قرن تحولات اجتماعی و رشد و تغییرات متقابل یکدیگر تطبیق دهند؛ در غیر این صورت، به احتمال زیاد رابطه زناشویی آنها دچار مشکل خواهد شد (ثنائی، 1375) در طول زندگی مشترک، متغیر‌های گوناگونی بر نحوه ارتباط زوجین با یکدیگر تأثیر می‌گذارند و این متغیرها رضایت یا عدم رضایت زن و شوهر را از روابط زناشویی به همراه دارند؛ برخی از این متغیرها شامل درآمد و اشتغال، فرزندان، بیماری و رضایتمندی جنسی می‌باشد.

رضایتمندی زناشویی را نمی‌توان صرفاً بر اساس فشارهای روانی بیرونی تبیین کرد؛ زیرا تمامی ازدواج ها دست کم با چند فشار روانی مواجه هستند. در بسیاری از خانواده‌ها، فقر، تعدّد فرزندان و بیماری وجود داشته، اما در عین حال، ‌موفق هستند و بسیاری از ازدواجهایی که هیچ کدام از این موارد در آنها وجود نداشته، به شکست منتهی شده‌ است. تفاوت ازدواجهای شادکام و ناشاد را حداقل تا حدودی می‌بایست در پرتو شیوه‌ای تبیین کرد که طرفین به فشار روانی پاسخ می‌دهند و یا با یکدیگر ارتباط برقرار می‌کنند (ساپینگتون،ترجمه حسین شاهی برواتی، 1387) . از جمله عواملی که بر رضایت زناشویی تاثیر گذارند می­توان به همدلی و اعتماد زناشویی اشاره کرد.

همدلی دامنه ای از بینش اجتماعی تا توانایی برای فهم، حالات عاطفی و شناختی و تجربه ی هیجانات مشابه با دیگران را شامل میشود(ایزنبرگ و میلر،1991) همدلی ظرفیت بنیادین افراد در تنظیم روابط، حمایت از فعالیت های مشترک و انسجام گروهی است. این توانایی نقش اساسی در زندگی اجتماعی (ریف، کتلر و ویفرینگ، 2010) و نیروی بر انگیزنده رفتارهای اجتماعی و رفتارهایی است که انسجام گروهی را در پی دارد(جولیفی و فارینگتن، 2004).

روانشناسان اعتماد و فرایند اعتمادسازی را یکی از پایه های اساسی توسعه فردی توصیف کرده اند. شاو (1998) اعتماد را به اعتقاد داشتن به  دیگران تعریف می کند؛ زیرا، برای رسیدن به خواسته های خود وابسته به دیگران هستیم( به نقل از مارتین، 2002). تعاریف متنوع در باب اعتماد نشان می دهد که اعتماد پدیده ای پویا است که به کنش متقابل و عامل های مختلفی است که می توانند در ساخت طرحی از اعتماد موثر باشند(تیلر، 2003).

بنابراین و از آنجا که خانواده یکی از رکن های اصلی جامعه به شمار می رود. دستیابی به جامعه سالم آشکارا در گرو سلامت خانواده است و تحقق خانواده سالم مشروط به برخورداری افراد آن از داشتن رابطه های مطلوب با یکدیگر است. در چنین نظامی افراد با علایق و دل بستگی های عاطفی نیرومند دیرپا و متقابل به یکدیگر پیوسته اند. این دل بستگی ها اگر چه شاید شدت و حدتشان در طی زمان کاسته شود. اما در سراسر زندگی خانوادگی پاینده خواهند بود. با توجه به اهمیت همدلی و اعتماد در زندگی زناشویی پژوهش حاضر به بررسی رابطه بین اعتماد و همدلی بارضایت زناشویی در دانشجویان متاهل دانشگاه علوم پزشکی شیراز می پردازد.

بیان مساله

ازداوج مقدس ترین و پیچیده ترین رابطه میان دو انسان از دو جنس مخالف است که ابعاد وسیع، عمیق و هدف های متعددی دارد. بی شک هیچ نابهنجاری عاطفی و اجتماعی که از تأثیر خانواده فارغ باشد وجود ندارد(دانش ؛1384) اگر جامعه ای از خانواده های سالم و متعادل برخوردار نباشد، نمی تواند ادعای سلامتی کند. خانواده هایی که در آن زن و شوهر با هم تفاهم دارند و از زندگی احساس رضایت می کنند کارکرد مناسب تری داشته و نقش خود را بهتر ایفا می کنند. رضایت زناشویی یکی از عوامل پیشرفت و دست یابی به اهداف زندگی است ( بخشی و همکاران؛1386). روابط زن و شوهر به منزله هسته اصلی خانواده، بر بسیاری از ابعاد حیات انسانی تأثیر دارد. چگونگی زندگی زناشویی می‌تواند بر رضایت یا نارضایتی فرد از زندگی، رضا‌مندی یا نارضایتی شغلی، نحوه تربیت فرزندان و میزان موفقیت در امور مختلف زندگی تأثیر بگذارد(حیدری ، 1382) زن و شوهر انتظار دارند ‌زندگی‌شان با خوشبختی، سعادت و رضایت همراه باشد و از هر لحظه زندگی خود لذت ببرند. از‌این‌روی، مهم‌تر از خود ازدواج، موفقیت در ازدواج یا رضا‌مندی در بین زوجین است(برادبری و همکاران، 2000).

رضایت زناشویی یکی ازمهمترین عوامل اثر گذار بر عملکرد خانواده می باشد.همه زوجها به دنبال آن هستند که از زندگی زناشویی خود لذت ببرند و احساس رضایت داشته باشند. رضایت زناشویی عبارت است از احساسات عینی از خشنودی، رضایت و لذت تجربه شده توسط زن و شوهر موقعی که همه جنبه های ازدواجشان را در نظر می گیرند (الیس 1989، به نقل از سلیمانیان 1373).به عبارت دیگر رضامندی زناشویی وضعیتی است که در آن زن و شوهر از ازدواج با یکدیگر و با هم بودن احساس شادمانی و رضایت دارند. بنر و هیل(1990) رضا‌مندی زناشویی را پیامد توافق زناشویی می‌دانند که رابطه مناسب بین زن و شوهر را توصیف می‌کند.‌ ایشان معتقد است: «هنگامی‌که زن و شوهر به میزان قابل توجهی از برآورده شدن نیازها و انتظارات‌شان در رابطه‌ زناشویی رضایت داشته باشند، رضا‌مندی زناشویی را گزارش خواهند کرد». هاولت (1969) به نقل از آلوجا و باریو و گارسیا(2007)  بیان می دارد که: «رضا‌مندی زناشویی عبارت است از برونداد ناشی از مجموعه‌ای از عوامل نظیر حل تعارض موفقیت‌آمیز، یا موفقیت در فعالیت‌های مرتبط با شادکامی‌در فرآیند ازدواج».

با توجه به مطالب بیان شده به طور کلی رضایت زناشویی عبارت است از وجود یک رابطه دوستانه همراه با حس تفاهم و درک یکدیگر، وجود یک تعادل منطقی بین نیازهای مادی و معنوی زوجین . رضایت زناشویی در خانواده  مهمترین رکن سلامت روانی افراد خانواده است (کجباف ؛ 1383). رضایت زناشویی نشانگر استحکام و کارایی نظام خانواده است. خانواده و جامعه سالم از پیوند های آگاهانه و ارتباط سالم و بالنده زوجین شکل می گیرد. چنانچه پایه خانواده از استحکام لازم برخوردار نباشد تبعات منفی آن نه تنها برای خانواده بلکه برای کل جامعه خواهد بود (محمد زاده ابراهیمی؛1387). رضایت زناشویی کیفیتی است که از عوامل متعددی تاثیر می پذیرد از جمله: عوامل روانی- شخصیتی، اجتماعی- اقتصادی و فرهنگی. در میان مجموعه ی این عوامل از مهمترین آنها می توان به حس اعتماد متقابل و همدلی اشاره نمود.

یکی از اصول اولیه زندگی اجتماعی، اعتماد داشتن افراد به یکدیگر است. اگر افراد جامعه ای نسبت به یکدیگر اعتماد و اطمینان نداشته باشند، کار و تلاش در چنین جامعه ای دشوار و در مواردی ممتنع خواهد بود. به عبارت دیگر اگر اطمینان و اعتماد در جامعه ای وجود نداشته باشد، هیچ خانواده ای فرزند خود را به مدرسه نخواهد فرستاد، هیچ بیماری به پزشک مراجعه نخواهدکرد و هیچ فردی سوار اتوبوس نخواهدشد، زیرا چرخهای زندگی بر محور اعتماد و اطمینان افراد نسبت به همدیگر گردش می کند. روانشناسان اعتماد و فرایند اعتمادسازی را یکی از پایه   اساسی توسعه فردی توصیف کرده اند(گریث و همکاران، 1998). شاو(به نقل از ساندرس و همکاران، 2003) اعتماد را به اعتقاد داشتن به دیگران تعریف میکند؛ زیرا، برای رسیدن به خواسته خود وابسته به دیگران هستیم. در تعریف اعتماد بین فردی باید به سه عنصر توجه کرد: 1-پیامدهای شناختی؛ اعتماد را با اهمیت می کند اما، در عین حال، مشکل ساز است. بعضی از محققان پیامدهای شناختی را یک ریسک میدانند درحالیکه بعضی دیگر آن را به عدم اطمینان تعریف میکنند. به هر حال، محققان معتقدند که تعاملات آنگاه نیازمند اعتماد است که نتایج شناختی ممکن باشد.2-وابستگی؛ اعتماد وابستگی به طرف مقابل است. شماری از محققان به این امر اشاره می کنند. اگر یک طرف نیازمند وابستگی به طرف دیگر نباشد به وی اعتماد نخواهد کرد3- احساس امنیت؛ در اعتماد، فرد با پیامد های شناختی مواجه است و برای اینکه احساس امنیت کند باید با؛ اختیار خود، به طرف دیگر وابسته شود؛ همچنین از اینکه کارها مطابق میل وی انجام داده نمیشود ترس نداشته باشد، بلکه، از این لحاظ، احساس آرامش و امنیت نسبی کند(ساندرس و همکاران، 2003).

یکی از نهادهای اصیل اجتماعی کانون خانواده است. بحث دراین است که زن و شوهر باید در همه ابعاد زندگی، خواه بعد مالی و یا بعد ناموسی به یکدیگر اعتماد داشته باشند تا بتوانند زندگی مشترک خانوادگی را اداره کنند. معنای واقعی زندگی مشترک که سکون و آرامش است در چنین محیطی ملموس خواهد بود.در هر محیطی که روح بدگمانی و سوء ظن راه یافته باشد، اضطراب و تشویش در آن حاکم خواهد بود که البته منشاء بسیاری از بدگمانیها، تعارضات و مشکلات نتیجه طرز تفکر غیرمنطقی و غیر عقلانی است (الیس، به نقل از موسوی ،1383). براساس نظریه عقلانی –عاطفی رفتاری الیس داشتن رشته ای از تفکرات و باورهای غیرمنطقی میتواند منجر به اختلال در رابطه زناشویی گردد(مهدویان ،1376).در واقع تفکرات غیرمنطقی همان اندیشه های باطل و وهمی و خیالی هستند که منجر به بروز اختلافات رفتاری و اختلافات زناشویی میشوند(شفیع آبادی وناصری ،1386).

در بحث اعتماد زناشویی ذکر دو نکته اساسی ضروری است: یکی اینکه زن و شوهر برای وصول به اعتماد و اطمینان کامل نسبت به یکدیگر در درجه اول موظف هستند از انجام هر نوع رفتاری که موجب توهم و سوءظن می شود، شدیدا اجتناب کنند و همچنین از ابراز کلمه و یا جمله ای که در طرف مقابل شک و تردید ایجاد می نماید، پرهیز کنند چرا که هیچ موجودی مانند انسان حساس و ظریف نیست. حتی شوخی کردن های نابجای زن و مرد می تواند در مواردی بذر بدبینی و سوظن را در دل طرف مقابل بکارد و پس از گذشت مدت زمانی زن و شوهر نسبت به یکدیگر بدگمان و بدبین گردند. نکته دوم اینکه بر اساس حساسیت ها و ظرافت فوق العاده انسانها، در برخورد با امور مشکوک، بلافاصله آنها را به طور صحیح و منطقی توجیه نمایند و از ظهور و بروز هر نوع وسوسه ای شدیدا جلوگیری به عمل آورند.

همدلی نیز از دیگر مولفه های تاثیر گذار بر رضایت زناشویی است.همدلی، توانایی مهمی است که فرد را با احساسات و افکار دیگران هماهنگ می کند، او را به دنیای اجتماعی پیوند می زند، کمک به دیگران را برای وی ترسیم می کند و از آسیب به دیگران جلوگیری می کند. همدلی نیروی برانگیزاننده رفتارهای اجتماعی است که انسجام گروهی را در پی دارد(دیویس و همکاران، 2009 و آلبیرو و همکاران، 2009). همدلی موضوع مهمی در فلسفه اخلاقی مدرن محسوب می شود و نقش آن در رشد اخلاقی و اجتماعی بی چون و چراست. تحقیقات راجرز  در حوزه مشاوره و روان درمانی نشانگر اهمیت همدلی در ایجاد روابط بین شخصی است(کلت[18] و همکاران، 2006) همدلی نقش اساسی در تعهدات بین شخصی و تعاملات اجتماعی، ایجاد دوستی و حفظ آن، افزایش سلامت، افزایش احتمال کمک، نوع دوستی، تنظیم رفتار اجتماعی، کیفیت روابط خانوادگی، انسجام خانوادگی و ضایت زناشویی و …… دارد(فایندلی[19] و همکاران، 2006). همدلی یک عمل لازم حمایتی برای افراد خانواده محسوب می‌شود که به افراد درون خانواده کمک می‌کند تا مرحله‌های بحرانی زندگی را به‌خوبی پشت سر بگذارد. همدلی روابط درون خانوادگی را بهبود می‌بخشد و به ایجاد رفتارهای حمایت کننده و پذیرنده نسبت به سایر افراد دیگر خانواده منجر می‌شود. انسان موجودی اجتماعی است و نیاز به هم صحبت دارد وقتی ما بتوانیم از زاویه دید طرف مقابل به مشکل‌های او بنگریم، احساس تنهایی را از او گرفته و به‌عمیق‌ترین و ریشه‌دارترین نیاز آن‌ها که احساس ارزشمندی و مهم بودن است پاسخ مثبت داده‌ایم. زمانی که بتوانیم افراد خانواده, دوستان, اطرافیان و حتی افراد غریبه خود را در مواقع لزوم یاری دهیم و از آن‌ها یاری بگیریم، این همان قانون طلایی همدلی با دیگران است که جزء مهارت‌های لازم برای زندگی فردی, خانوادگی و اجتماعی به‌شمار می‌آید. (هاشم آبادی و همکاران،1390).

با توجه به اهمیت همدلی و اعتماد در زندگی زناشویی که وجود آنها می تواند باعث تحکیم بنیان خانواده شده و به طوری که به وسیله آن می توان بر تمامی مشکلات غلبه کرد و عدم وجود آنها بنیان خانواده را سست و لرزان کرده و باعث از هم پاشیدگی خانواده می شود پژوهش حاضر به بررسی رابطه بین اعتماد و همدلی بارضایت زناشویی در دانشجویان متاهل دانشگاه علوم پزشکی شیراز می پردازد.

اهمیت و ضرورت پژوهش

خانواده اولین سازمان اجتماعی است که فرد در آن زندگی میکند. خانواده اساسا یک کانون کمک ،تسکین ،التیام و شفا بخشی است. خانواده کانونی است که باید فشارهای روانی  وارده شده بر اعضای خود را تخفیف دهد و راه رشد و شکوفایی آنها را هموار کند(ثنایی،1379). اصولاً خانواده ای را نمی توان سراغ گرفت که در آن به هیچ وجه اختلاف فکر و سلیقه وجود نداشته باشد، هر انسانی ذوق و سلیقه ای مخصوص به خود دارد. اما برای دستیابی به آرامش باید این ذوق و سلیقه را به هم نزدیک کرد، زیرا انسان ها تنها در سایه توافق ها می توانند در کنار هم زندگی کنند نه اختلاف ها. از سوی دیگر، در زندگی مشترک بی اعتنایی به پیمان زندگی، خودخواهی ها و تنگ نظری ها، بی حوصلگی و بی توجهی به سرنوشت یکدیگر، اختلاف در سلیقه ها، فزون طلبی ها، تنوع جویی ها، عدم رعایت وظایف فرد است( بوستانی‌پورو همکاران،1386).

در جامعه امروز به دلایل متعددی ، تغییر نظام خانواده ها و فشارهای شغلی و اجتماعی و همچنین پیدا شدن نقش های جدید مثل نقش اشتغال و اضافه شدن آن به نقش های سنتی زنان و با توجه به اهمیت ویژه و جایگاه والایی که نقش های سنتی همچون همسری و مادری زنان در نظر همسرانشان در فرهنگ ایرانی داراست، مشکلات و تعارض های خانوادگی و زناشویی افزایش چشمگیری یافته اند و شواهد فراوانی گویای آن هستند که زوج ها در جامعه امروزی برای برقراری و حفظ روابط صمیمی و دوستانه به مشکلات شدید و فراگیری دچارند. افزایش روز افزون طلاق در دنیای کنونی – هر چند در مقیاسی بسیار کمتر متاسفانه جامعه فعلی ما را نیز در بر گرفته است و نارضایتی زن و شوهر از یکدیگر و نیز از هم گسیختگی کانون های گرم بسیاری از خانواده ها و تاثیرات سوء این جدایی بر افراد خانواده نیاز به رسیدگی و رفع این مشکل را مطرح ساخته است. لذا اهمیت شناخت و برسی عواملی که سبب قوام و استحکام این نهاد اجتماعی می گردند، می تواند گامی مفید در راستای ارتقای سطح فرهنگ جامعه باشد. یکی از مهمترین عواملی که بر بقاء و دوام و رشد خانواده اثر می گذارد، روابط سالم و مبتنی بر اعتماد، همدلی، سازگاری و تفاهم بین اعضاء به ویژه زن و شوهر است که باعث پیشگیری بسیاری از رفتارهای ناخوشایند، تعدیل و اصلاح شناخت، احساس و رفتار،حل تعارض‌ها و سوء تفاهم ها و …. می شود ( افضلی، 1383). به همین دلیل درخانواده هایی که نسبت به یکدیگر همدلی واعتماد بیشتری دارند، نسبت به دیگران مهربانی و رفتارهای مراقبتی بیشتری انجام میدهند، حساس و نگران آسیب دیدن دیگرانند، هیجان مثبتی نسبت به دیگران نشان میدهند، با دیگران تعامل بدنی و کلامی مثبت دارند و نسبت به تعاملهای غیر کلامی نیز حساساند(بوربا، 2008). لوت و شیفلد(2007) نشان داده اند که افزایش همدلی و اعتماد به کاهش اختلالات رفتاری و بهبود روابط بین شخصی کمک میکند. بنابر این با توجه به اهمیت اعتماد و همدلی در سازگاری و رفتار خانواده ها  پژوهش حاضر در صدد بررسی رابطه بین اعتماد و همدلی بارضایت زناشویی در دانشجویان متاهل دانشگاه علوم پزشکی شیراز می پردازد.

– Barnstein & Barnstein

– marital satisfaction

– Sapyngtvn

پایان نامه و مقاله

– Eisenberg & Miller

– Rieffe, Ketelear & Wiefferink

– Jolliffe& Farrington

– Martins

– Tyler

– Bradbry

– Ellis

– Benneer & Hill

– Havlt

– Lvja & Barrio & Garcia

– Gareth

– Sounders

-Davis

-Albiero

– Kellett

– Findlay

– Borba

– Lovett & Sheffield

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...