کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31



جستجو


 



نظریه­های مرتبط با پیاده راههای شهری:

یکی از نقایص عمدۀ شهرازی معاصر جهان، سر سپردگی بیش از حد آن به نیازهای حرکت سواره و غفلت از حفظ و ساماندهی فضاهای پیاده و حرکت پیاده است. این امر یکی از عوامل عمدۀ کاهش کیفیت محیط شهری و افول ارزشهای اجتماعی، فرهنگی، و بصری در فضاهای شهری محسوب می­شود. به عنوان واکنش و چارهجویی در برابر این وضع، در طول دو سه دهۀ گذشته گرایشها و دیدگاههای جدیدی در عرصۀ شهرسازی جهان مطرح شده است که از آن به عنوان «جنبش پیاده گستری» یاد می­شود (مهدیزاده، 1379: 12). تا قبل از انقلاب صنعتی، شکل و بافت شهرها به طور کلی تابع شررایط جغرافیای و مسیر رودها بود و شهرسازی از مقیاسهای انسانی و امکانات حرکت پیادۀ انسان و تا حدی چهارپایان، پیروی می­کرد. به همین دلیل راه­ها و فضاهای شهری در انطباق کامل با «اندازه­های انسانی» و نیازهای اجتماعی و روانی شهروندان شکل می­گرفت (مهندسین مشاور

زادبوم، 1372: 4-3). در طول تاریخ همواره تئوریسین­های متعددی، نظریه­های چندی را در مورد تفکیک پیاده رو از سواره رو بیان کرده­اند؛ که در اینجا بر اساس سیر تحول و تطور تاریخی، که در منابع آمده به بحث پرداخته شده است.

در زمان ژولیوس سزار[1] شبکۀ خیابانها بیش از حد شلوغ و متراکم بوده و برخورد مداوم بین ترافیک پیاده و سواره وجود داشت. در نتیجه ژولیوس سزار مجبور شدد که از عبور و مرور ارابه­ها در داخل شهر، در ساعات روز به جز ارابه های لازم برای کارهای ساختمانی و چند گروه از کالسکه های دولتی، ممانعت به عمل آورد. وی دریافته بود که تردد وسایل نقلیه در طی روز برای انجام خدمات، لازمۀ صدها هزار نفر در کوچه­های تنگ و شیب دار و پر از ازدحامی چون کوچه­های رم سبب تراکم بیش از حد شده و خطری همیشگی محسوب می­شود. به همین دلیل وی با اعلام قوانینی به اقدامی انقلابی و متهورانه دست زد. بدین ترتیب تردد  هر گونه وسیله نقلیه در داخل محدودۀ شهری، از طلوع آفتاب تا غروب ممنوع شد. وسایلی نیز در شب وارد شهر شده بودند به محض روشن شدن هوا می­بایست تخلیه شده و در جایی متوقف شوند. لئوناردو نیز با طرح ترافیک پیاده و سواره در مسیرهای چند طبقه و تخصیص مسیری خاص برای سنگین­ترین تردد کالاها در شهر آرمانی خود گامی به طول قرن­ها از زمان خود فراتر نهاده است( موریش، 1374: 184 و 68،69).

در تاریخ شهر سازی معاصر، حرکت پیاده و نیازهای آن کمتر مورد توجه برنامه­ریزان و طراحان بوده و معابر نه به عنوان بخش مستقلی از فضاهای شهری، بلکه به عنوان تابعی از حرکت سواره به حساب آمده است. در واقع در سنت شهر سازی رایج، برنامه­ریزی برای ماشین، همواره مقدم بر برنامه­ریزی برای انسان بوده است. به طوری که پژوهشگران و منتقدان سالهای اخیر اشاره کرده­اند، در شهرسازی معاصر، «انسان پیاده، انسان فراموش شده­ای است» و همه چیز حکایت از آن دارد که پیاده راه نروید. در واقع با سلطۀ همه جانبۀ وسایل موتوری بر حیات شهر، نیازهای انسان پیاده در برابر انسانی که پشت فرمان نشسته نادیده گرفته شده است. معابر پیاده به طور مداوم در برابر هجوم اتمبیلها عقب می­نشیند و علایم راهنمایی فقط به سواره­ها توجه دارد. در مراکز شهری و نواحی شلوغ، بسیاری از فضاها به پارکینگ بدل می­شود ولی برای پیادگان به ندرت مکانی برای استراحت و گریز از ازدحام و خطر در نظر گرفته می­شود. توجه به حرکت پیاده و پیاده­ها به حدود نیم قرن پیش

بر می­گردد. در آن زمان در اروپا به منظور بازسازی خرابیهای ناشی از جنگ و حفظ مراکز تاریخی شهرها و نیز در ساختن نوشهرها اندیشۀ جداسازی راه­ها و فضاهای پیاده و سواره مطرح گردید. در ایالات متحده آمریکا با اهداف دیگر، یعنی احیا اقتصادی مراکز خرید و تسهیل خدمات خرده فروشی، به تقویت پیاده­راه­ها روی آوردند (مهندسین مشاور زادبوم، 1372: 8-7).

در سال 1885م. شهرساز و معمار آمریکایی به نام «اولمستد» که بنیانگذار رشتۀ معماری[2] منظر محسوب می­شود، برای نخستین بار فکر«جداسازی معابر» را در طراحی «پارک مرکزی نیویورک» به کار برد و راه سواره و پیاده را از هم جدا کرد. در سالهای میان 1905م. تا 1910م. مهندس فرانسوی به نام اوژن هنارد اندیشۀ ایجاد «تقاطع غیر همسطح» و انواع زیرگذر و روگذر را مطرح ساخت که بعدها رواج عام یافت. در سال 1982م. شهرساز دیگر آمریکایی به نام کلارنس اشتاین مفهوم واحد همسایگی را به صورتی کاملتر در ساخت شهر «رادبرن» به کار گرفت که به «الگوی رادبرن» معروف شده است. این الگو بر دو اصل اساسی بعد از حذف ترافیک عبوری از محله­های مسکونی و جدایی کامل مسیرهای سواره و پیاده استوار است (مهدی زاده، 1379: 18-12).

بنابراین امروزه اتومبیل به عنوان «دشمن شماره یک» مورد نقد و تحلیل قرار می­گیرد و برگشت به خیابان­های قابل زندگی شهری  رفتار اجتماعی و فرهنگی مردم به وجود آورده است. همچنین الگوها و روش­های جدیدی برای حل مسایل شهری ارایه داده که باعث تحول عمیق در نظریه­ها و روش­های شهرسازی، بویژه در عرصۀ ساماندهی فضاهای شهری شده است. این گرایش نوین علاوه بر اینکه مورد استقبال عامۀ مردم قرار گرفته، در بسیاری موارد حمایت قانونی نهادهای رسمی و حکومتی را نیز جلب کرده است؛ از جمله در بسیاری موارد حمایت قانونی نهادهای رسمی و حکومتی را نیز جلب کرده و جزء وظایف نهادهای برنامه ریزی و مدیریت شهری قرار گرفته است. همچنین« سازمان اقتصادی و توسعه اروپا و آمریکا» برنامه هایی را در زمینۀ توسعۀ پیاده راهها با موفقست به انجام رسانده که گزاش آنها در سال 1947م. با عنوان «خیابانها برای مردم» منتشر شده است.

نخستین «کنفرانس سالانۀ پیاده» در سال 1980م. برگزار شد و از آن پس نیز ادامه یافته است (مهدیزاده، 1379: 15-14 و طبیبیان، 1377، 121).

پایان نامه و مقاله

دکتر پاکزاد در مورد نهادهای دست اندر کار در مبلمان شهری به این نکته اشاره می­کند که اگر شهر ما خانۀ ماست، پس باید دست کم مانند منزل شخصی خود به ساماندهی و تجهیز آن بپردازیم و اثاثۀ ضروری آن را با دقت، حوصله، شور و شوقی که معمولاً در تهیۀ مبلمان خانۀ خود داریم، انتخاب کنیم. اگر در انتخاب اثاثۀ منزل شخصی با دیگران و اهل فن مشاورت می­کنیم، آیا نباید دربارۀ مبلمان خانۀ بزرگتر و پیچیده تر خود این کار را انجام دهیم؟ سازمانها و نهادهای زیادی در تولید و نصب مبلمان شهری دخالت دارند: شهرداریها، ادارۀ مخابرات، سازمانهای آب و برق، گاز و پست، ادارۀ راهنمایی و رانندگی و غیره، در شهرداریها نیز دوایر مختلفی به تولید و نصب مشغول­اند؛ مثلاً سازمان ترافیک، آتش نشانی، فنی عمرانی، فضای سبز و پارکها و غیره، متأسفانه در این زمینه نه تنها هماهنگیهای لازم صورت نمی­پذیرد، بلکه با متخصصانی مانند طراح صنعتی، طراح شهری، مهندسی عمران، گرافیست، مجسمه ساز، برنامه ریز شهری و غیره، نیز مشورت نمی­شود. زمانی که به تخصص و هماهنگی درون سازمانی توجهی نمی­شود، چگونه می­توان توقع داشت که سازمان دیگر خود را با شهرداری هماهنگ نماید، ما در همۀ زمینه­ها با نارسایی روبرو هستیم؛ در زمینه­های طراحی، تولید، انتخاب، جانمایی، نصب و نگهداری (پاکزاد، 1379: 78).

[1] . Julius casar

[2] .Lndscape Architecture

 


موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[سه شنبه 1399-10-23] [ 02:36:00 ق.ظ ]




اگر چه شهرها دارای تاریخی طولانی هستند اما رشد شهرهای بسیار بزرگ و گذار به یک جامعه شهری جهانی به ظهور شهرگرایی صنعتی در اوایل قرن بیستم برمی گردد. بایروچ،انقلاب صنعتی را نقطه عطف و عزیمت گاه تاریخ شهر و شهرنشینی می داند که عامل محرکه رشد حیرت آور شهرنشینی می داند که عامل محرکه رشد حیرت آور شهرنشینی بوده است. وی ضمن اشاره به دوره های تحولات جمعیتی و میزان رشد جمعیت شهری، دوره کنونی را یک دوره انفجار شهری قابل توجه در جهان در حال توسعه توصیف می کند. «گیلبرت و گاگلر» نیز در کتاب خود با عنوان”شهرها، فقر و توسعه:شهرنشینی در جهان سوم” به صراحت، موضوع صنعتی شدن و توسعه صنعتی را یکی از دلایل شکل گیری کلانشهرها و ابرشهرها در کشورهای در حال توسعه می دانند. به اعتقاد آنها صنعتی شدن پیامدهای مکانی و بازتاب های فضایی آشکاری داشته است. در سراسر جهان سوم، توسعه صنعتی در بزرگترین شهرها از سرعت بیشتری برخوردار بوده و تأکید بر رشد کلانشهر و ابرشهر در اولوییت قرار داشته است.

در واقع حجم، تنوع و آهنگ تغییرات ناشی از وقوع انقلاب صنعتی موجب دگرگونی هایی در ساختار و سازمان فضایی شهر شد که نقش، ماهیت و جایگاه شهرها به عنوان نوع برتر اسکان نیازمند تعریف مجدد شد. انقلاب صنعتی به همراه تولید انبوه و متمرکز از یک سو و گسترش و تسهیل شیوه های ارتباطی شهر با هاله پیرامونی خود، به تدریج سازمان و ساختار فضایی نوینی شکل داد که آشکارترین و برجسته ترین وجه آن گسترش فضایی شهر و رشد کمی آن بود.

در واقع آنچه کلانشهر را به منطقه کلانشهری تبدیل کرد، انقلاب دوم تکنولوژیک بود. در انقلاب دوم تکنولوژیک کارخانه هایی که کوچک بودند تبدیل به مجتمع های عظیم صنعتی شدند. این پدیده ای است که تحت عنوان سرمایه داری سازمان یافته از آن یاد می شود. در انقلاب اول صنعتی، کارگاه ها و محوطه های صنعتی کوچک در درون مرزها و محدوده های شهری اسقرار یافتند، اما در انقلاب دوم به مدد فناوری های نوین در حمل و نقل و ارتباطات، امکان استقرار محوطه های عظیم کارگاهی صنعتی در پیرامون شهرها فرآهم آمد و حوزه میان کنش جمعیت و فعالیت در منطقه ای وسیع گسترده شد.

بنابراین در تبیین فرایند شکل گیری مناطق کلانشهری چه از جنبه های توسعه اقتصادی و چه از بُعد فضایی می توان از دو مفهوم شهرنشینی و صنعتی شدن به عنوان دو فرایند همراه و همزاد نام برد. چنانکه «هودر» شهرها و مناطق شهری را به عنوان کاتالیزورها یا تسهیل کننده های یک فرایند طراحی شده می پندارد که برای درگیر شدن در تمامی فضای ملی شناخته می شوند و یا «فریدمن» بر این باور است که رشد اقتصادی گرایش به شکل گیری در شهر دارد و از طریق این مبدأ است که تحول و شکوفائی اقتصاد فضا سازماندهی می گردد. تصمیمات مربوط به مکان گزینی اغلب کارخانه ها، حتی در زمینه کشاورزی با ارجاع به شهرها و مناطق شهری اتخاذ می گردد. از منظر فضایی نیز،  به طور کلی توزیع و تمرکز استقرار صنایع کارخانه ای در جهان بر روی نقشه ها، انطباق درخور توجهی را با کمربندهای شهری نشان می دهد.

مقالات و پایان نامه ارشد

۲-۱- پیدایش شهر و شهرنشینی

پیدایش شهر به عنوان دومین انقلاب عظیم در فرهنگ انسان ، پدیده اجتماعی برجسته ای است که موجب دگرگونی در روابط متقابل انسانها با یکدیگر شد . به همین منظور آغاز شهرنشینی ،  نقطه عطفی در تاریخ اجتماعی انسان به حساب می آید . چنین پدیده ای که قدمت آن به ۶تا۷ هزار سال می رسد ، در جریان تحول خود از مجموعه عواملی مختلفی مانند تحول اجتماعی،حکومت ، فرهنگ و … تاثیر پذیرفته است در نتیجه چنین عواملی ، شهرها به شکل یابی فضایی خاص در قلمروهای مختلف جغرافیایی رسیده و روندپر دامنه ای را بطور مستمر در طول تاریخ طی کرده است(نظریان، ۱۳۸۵:۵۹). شهر و شهرنشینی روند اجتماعی برجسته ای است که بیش تر موجب دگرگونی در روابط متقابل انسان با محیط و با انسانهای دیگر شده است. در حقیقت تغییر در واکنش های انسان ها نسبت به هم و نسبت به محیط، به تحول اجتماعی و دگرگونی فضایی امکان داده که نمود عینی آن به صورت یک پدیده نو که اصطلاحأ شهر نامیده می شود ، نمایان گردیده است . ویژگی های شهر و مفهوم آن در دوره های مختلف تاریخی و مناطق و مناطق مختلف، یکسان نبوده و مفهوم آن در هر دوره و مناسب با هر سرزمینی در مسیر تاریخ ، تفاوت هایی را نشان می دهد. اختصاص واژه هایی به مانند پولیس ، هگمتانه ، پاسارگاد ، کهندژ، شارستان، شهر، شهرستان، قصبه و امثال این ها به اجتماعات بزرگ انسانی نمونه ای از این تفاوت ها در نگرش به مفهوم شهر می باشد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:36:00 ق.ظ ]




فضای شهری و ابعاد آن

فضاهای شهری ویژگی های کالبدی و کارکردی متفاوتی در دوره های مختلف و بسترهای جغرافیایی و فرهنگی متفاوت به خود گرفته اند و از این روی تعاریف گوناگونی نیز از آنها به عمل آمده است. نگاهی به این تعاریف و دیدگاه ها برای استخراج ابعاد مختلف یک فضای شهری نشان از دو عامل فرم (کالبد) و ماهیت (عملکرد) فضاهای شهری است. کالبد و فعالیت در دوره باستان یکی است، اما در اواخر قرن هجدهم متفاوت از یکدیگر است. در این دوره شهر و فضاهای شهری کانون اندیشه ها، عواطف و احساسات بشری است و از اواسط قرن بیستم تاکنون مفهوم فضای شهری به گونه دیگری است.

فضای شهری به ترکیبی اطلاق می شود که از فعالیت ها، بناهای مختلف فرهنگی، اجتماعی، اداری، تجاری و مانند آن و عناصر و اجزای شهری به صورتی آراسته، هماهنگ و واجد نظم و زیبایی و بالطبع با ارزش های بصری تشکیل می گردد و از نظر فیزیکی دارای بدنه ای محصور کننده می باشد. به عبارتی فضای شهری جزئی از یک شهر است که به عنوان عرصه عمومی، تجلی گاه فعالیت های شهری است.

بدین ترتیب در حال حاضر هرگونه فضایی را نمی توان فضای شهری قلمداد نمود؛ چرا که فضای شهری دارای ویژگی هایی ارتباطی بوده و بخشی از ارگانیسم زنده شهر است که با شرایط اجتماعی، اقتصادی و فنی در حال تغییر، مرتبط است و درغیر این صورت به جز حفره ای در میان ساختمان ها و سایر اجزای شهری نخواهد بود. با این تعاریف فضای شهری امروزی حاصل نگرش توام به هر دو بعد فرم (کالبد) و عملکرد (محتوا) ست و ضرورتاً “فضای شهری را نه فقط باید از طریق ویژگی های زیبایی شناختی آن بلکه باید از طریق تحلیل مشخصه های محتوای آن مورد بازشناسی قرار داد.” بنابراین در بررسی و تحلیل تأثیرات آن نیز این دو فاکتور ملاک عمل خواهد بود:

۲-۲-۱- تأثیر فضاهای شهری بر وجوه مختلف یک شهر

مقالات و پایان نامه ارشد

بر اساس مطالب پیشین می توان گفت که یک شهر از عوامل و اجزای مختلفی تشکیل می گردد که این عوامل در قالب دو گروه کلی قابل تقسیم بندی است:

الف) عناصرکالبدی شهر نظیر ساختمان ها و زیرساخت های شهری

ب) عوامل فرهنگی و اجتماعی یک شهر، نظیر مناسبات فرهنگی، سیاسی و … ویژه آن شهر

از طرفی فضای شهری نیز به عنوان یکی از عناصر هویتی یک شهر که بر تمامی عوامل و عناصر یک شهر تأثیرگذار است، عنصری تک بعدی نبوده و دارای دو فاکتور حیاتی خود به عنوان فرم و کارکرد است. حال بدیهی است که با چنین نگرشی به شهر و فضاهای شهری می توان تأثیرات متقابل شهر و فضاهای شهری بر یکدیگر را نیز نتیجه همین دو عامل دانست: الف) تأثیر فضاهای شهری بر سیما و توسعه کالبدی شهر ب) تأثیر فضاهای شهری بر وجوه فرهنگی و اجتماعی یک شهر

۲-۲-۲- تاثیر فضاهای شهری بر سیما و کالبد یک شهر

شهر فضایی است که تحرک، تداوم و توسعه از مشخصات بارز آن به شمار می آید و ناگزیر از تحرک و توسعه در فضای مکانی است.

فضاهای شهری به دلیل جوانب فیزیکی و کالبدی خود، نوعی فضای نمادین، اداراکی، مادی و حقیقی است که با شهر و کالبد شهر پیوندی عمیق دارد و بنابراین یک فضای شهری، فضایی است که عنصری هویت بخش از یک شهر تلقی می شود؛ به طوری که اغلب شهرهای بزرگ را می توان به واسطه فضاهای شهری آن بازشناخت. فضاهای شهری که بر اساس قواعد زیبایی شناسی شکل گرفته و در کل سیما و ظاهری زیبا به منطقه تحت نفوذ خویش می دهند، می توانند به عنوان عناصر کلیدی و محور های توسعه یک شهر مد نظر قرار گیرند و یا به عنوان عنصری مونومانتال از یک شهر بر منظر و سیمای شهر تأثیرگذار باشند.

در حالت کلی فضاهای شهری را در دو قالب مدرن و تاریخی (یا حداقل با پس زمینه ای تاریخی) می توان گروه بندی نمود. اغلب این فضاها علاوه بر اثرات کالبدی مستقیم که بر سیمای یک شهر بر جای می گذارند، می توانند به واسطه جذب گردشگر و فعالیت های اقتصادی درون خود نیز به عنوان عامل پویایی و تحرک در شهر به شمار آیند؛ به طوریکه برخی شهرها به عنوان شهرهایی زنده و پویا و برخی بدلیل عدم وجود فضاهای شهری که خود موجب عواملی چون زندگی شب و فعالیت های جمعی و … می شود، شهرهایی بی روح و کم تحرک جلوه می کنند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:35:00 ق.ظ ]




تاثیر فضاهای شهری بر وجوه فرهنگی و اجتماعی یک شهر

نقش کارکردی فضاهای شهری به عنوان مکان فعالیت های عمومی و عرصه تعاملات شهری، از دیرباز تا کنون همواره وجود داشته است؛ به طوریکه فعالیت های مردم هر عصر را می توان توسط فضاهای شهری آنها باز شناخت و یا بالعکس فضاهای شهری را به واسطه فعالیت ها و علایق شهروندان معرفی نمود؛ بنابراین رابطه تنگاتنگی میان توسعه فرهنگی، اجتماعی و سیاسی یک شهر و فضاهای شهری آن وجود دارد.

به اعتقاد بسیاری از اندیشمندان، بالاترین مرحله بلوغ فرهنگی، اجتماعی شهروندان یک شهر در فضاهای شهری به وقوع می پیوندد؛ همان جایی که علاوه بر فرم و کالبد دارای مفهومی وسیع تر با عنوان محتواست.

فعالیت های انسانی در عرصه اجتماعی، فرهنگی و سیاسی، ضامن بقای زندگی جمعی و حس شهروندی است که به واسطه فضاهای شهری گسترش و تجلی می یابد؛ به عبارتی فضای شهری مکانی است که مناسبات چهره به چهره، تظاهرات سیاسی و حتی جشن های عمومی در آنجا برگزار می شود و به واسطه حضور همین فعالیت ها می تواند مفاهیمی چون مشارکت شهروندی، جامعه مدنی و … را در بر گیرد. حیات مدنی یا مدنیت نیز چیزی جدای از مردم، مشارکت آنان و روابط انسانی، اجتماعی آنها نیست که نماد سازنده آن فضای شهری است. از طرفی همانگونه که رنگ، نور، فرم و جریان حاکم بر یک فضای معماری می تواند در نحوه نگرش به آن فضا و حتی احساس شادی یا غم ساکنین آن فضا تأثیر بگذارد، فضای شهری نیز بر مخاطبین خود که اساس شکل دهی به یک شهر می باشند، تأثیر گذار است. فضای شهری باز عموماً القا کننده آزادی و حقوق شهروندی است؛ جایی که احساس جوشش و خروش در آن وجود دارد، نمی توان آهسته و بی تفاوت بود و بدون شک چنین است که بسیاری از فضاهای شهری، خود موجب جنبش های سیاسی، فرهنگی بوده اند.

۲-۳- فرایند بازساخت و شکل گیری مناطق کلانشهری

از دهه ۱۹۸۰ به بعد و در بستر تغییرات آرام، تدریجی و تکاملی از یک سو و دگردیسی ها و تغییرات ماهُوی کلانشهرها از سوی دیگر، موضوعی که توجه محققین و پژوهشگران علوم شهری و منطقه ای را به خود مشغول کرده است، پدیده تجدید ساختار یا بازساخت شهری است. به گونه ای که فرایند کلانشهری شدن در اکثر کشورها با پدیده ساختاریابی و سازمان یابی مجدد کلانشهری در زمینه های اقتصادی، اجتماعی و کالبدی فضایی همراه بوده است. پدیده بازساخت اقتصادی که به گسترش نظام سرمایه داری و نظام جدید اقتصادی انجامیده است، تغییرات چشمگیری را در فرایند شهرنشینی و الگوهای توسعه شهری هم در جهان توسعه یافته و هم در کشورهای در حال توسعه به وجود آورده است. نتیجه اصلی این بازساخت اقتصادی در کشورهای توسعه یافته افول صنعت، خدماتی شدن و متعاقب آن زوال شهری و شهرگریزی است و در کشورهای در حال توسعه، صنعتی شدن فزاینده و به دنبال آن جذب جمعیت به شهرها و انفجار شهری و گسترش شیوه زندگی غربی بوده است و بر این اساس می توان

پایان نامه

چنین استدلال کرد که ساختار کنونی شهرها و ظهور اَشکال فضایی جدید در مقیاس کلانشهری تا حد زیادی بازتاب و محصول فرایند بازساخت به طور عام بوده است.

فرایند محو صنعت از پهنه شهرهای اروپایی و جابه جایی و مکان گزینی صنایع در کشورهای توسعه نیافته و یا در حال توسعه از یکسو و خدماتی شدن و ظهور اقتصاد نوع سوم در شهرهای کشورهای جهان توسعه یافته،موجب تغییرات جدی و اساسی در شهر فراصنعتی به ویژه در ساختار و سازمان فضایی آن شده است. این جابجایی و پالایش عملکردی در درون شهر در مقیاسی جهانی مطرح شد و از همین زمان است که تعبیر جغرافیایی و مرزبندی کشورهای شمال و جنوب مطرح می شود. بر مبنای تغییر در نقش و ماهیت شهر، شهرهای جهان اول یا کشورهای شمال ارزشمندتر و مهم تر از آنند که محل صنایع و فعالیت های تولیدی آلاینده باشند و این فرایند با جابجایی و مکان گزینی صنعت به سوی جنوب و حفظ و گسترش فعالیت های تخصصی سطح برتر،متنوع،پاک،سبز و دانش پایه در شمال محقق می گردد.

بر این مبنا، در سازمان و ساختار فضایی شهر شهر فراصنعت نوعی تفکیک عملکردی رخ می دهد که موجب دگردیسی کالبد درون شهری و گسترش محدوده فیزیکی شهر به منظور پاسخگویی به استقرار عملکردهای جدیدی است که با تجدید ساختار اقتصادی، در درون مراکز شهری جایی برای آنها متصور نیست. طبیعی است که در این دگردیسی فعالیت های اقتصادی ساده تر نظیر کارخانه های صنعتی، صنایع تبدیلی، انبارها و تأسیسات حمل و نقل که ارزش افزوده کمی دارند، زمین بر بوده و به نیروی کار با تخصص بالا نیاز ندارند، به حاشیه(شهرهای کوچک و متوسط، حومه ها و هاله پیرامون شهرهای بزرگ)رانده شده و همراه با این رانش و پالایش عملکردی، موج جمعیت وابسته به این فعالیت ها(کارگران، خانوارهای کم درآمد و مهاجرین شهری) نیز جابجا می گردند. این تقسیم بندی فضایی کار و فعالیت در نظام شهری که امروزه خود را در مقیاس جهانی و با محو صنعت از کشورهای جهان توسعه یافته و مکان گزینی آن در کشورها در حال توسعه نشان می دهد، هیچگاه تا این اندازه آشکار و انکار ناپذیر نبوده است. به تعبیری دیگر این نیروی گریزاننده فعالیت ها و جمعیت از مرکز به پیرامون چه در کشورهای شمال و چه در حوزه کشورهای جنوب، تبیین کننده بخشی از واقعیت دگردیسی شهر معاصر است.

 


موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:35:00 ق.ظ ]




سنت زیبایی شناسی بصری در طراحی شهری

این دیدگاه بیشتر معمارانه و کمتر طراحانه بود و محصول محور است و بیشتر روی کیفیات بصری تاکید دارد و همچنین بر تجربیات زیبایی شناسی از فضای شهری تا اینکه بر موارد فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و معیارهای فضایی و فرایندهای دخیل در ایجاد فضای شهری موفق. علی رغم تاثیر از طراحی شهری “کامیلوسیته” منطبق بر اصول زیبایی شناسی و “لوکوربوزیه”، سنت و نگاه زیبایی شناسی بصری در عمل در برنامه ریزی شهری unwin “آنوین” بیان شد و با شرکت گسترده درطراحی شهرک ها و دهکده های “”MHLG تحکیم شد و این دیدگاه توسط “Frederick Gibberd” در ترکیب باغچه های جلوی منازل مسکونی به جای خصوصی کردن آن ها نمود پیدا کرد. همچنین مباحث توالی تصویر در کتاب منظر شهری “گوردن کالن” و دیگران در دهه ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ مطرح شد. Carmona”,”Punter”” می گویند در حالی که “گوردن کالن” پاسخ های گویا و شخصی خود را در مورد محیط شهری بیان می کند، تصورات عموم را از منظر شهری و مکان و فضای شهری از نظر فروگذاشته، در صورتی که در مقابل “کوین لینچ” معاصر او در کتاب “سیمای شهر” خود آن را مورد توجه قرار داده است.

۲-۳-۲- سنت ایجاد مکان شهری

دیدگاه حاکم برتفکر طراحی شهری در دو سال گذشته این دیدگاه است که در تعاریف زیر جمع شده است.  در سال ۱۹۵۳ فردریک گیبارد” Frderic Gibbard “گفت که هدف طراحی شهری ترکیبی از ویژگی های عملکردی و ظاهر مطلوب است.

در سال ۱۹۶۱ جیکوبس” “Jane Jacobs بیان کرد که برای اداره شهر یا واحد همسایگی، چنانکه یک مساله معمارانه بزرگ باشد، باید هنر را برای زندگی جایگزین کرد.

در سال ۱۹۸۸ پیتر بوکانن” “Peter Bachanan بیان کرد که طراحی شهری خلق مکان است ولی مکان ها تنها یک فضای خاص نیستند بلکه همه فعالیتها و وقایع در مجموع، خلق آن ها را ممکن می کند.

شهر سازی معاصر در رابطه با طراحی فضای شهری به  عنوان یک ماهیت زیبا و یک ساختار رفتاری است و بر تنوع و فعالیت برای ایجاد مکان در شهر تاکید دارد به خصوص به چگونگی پشتیبانی محیط فیزیکی از فعالیتها و عملکردهایی که در آن جا اتفاق می افتد.با این تفکر طراحی شهری به عنوان طراحی و مدیریت قلمرو عمومی مطرح می شود و به صورت جبهه عمومی بناها و فضاهای مابین حیاط ها و فعالیتهایی که در آن ها یا مابین آن ها اتفاق می افتد و مدیریت این فعالیت ها، نمود پیدا می کند و همه آنچه توسط کاربری بناها تحت تاثیر قرار می گیرد.

در سال های اخیر تعاریف رسمی هم مفاهیم ایجاد مکان و قلمرو عمومی را دربرگرفته است.در انگلستان برای مثال، سیاست برنامه ریزی بیان می کند که طراحی شهری باید این معنا را داشته باشد: ارتباط بین بناهای متفاوت؛ ارتباط بنا و خیابان، میدان، پارک و فضاهای دیگر قلمرو عمومی؛ ارتباط یک قسمت از شهرک با قسمت های دیگر و الگوی حرکت و فعالیتهایی که به وسیله آن ایجاد شده است. و خلاصه ارتباطات پیچیده بین همه المان های فضای ساخته شده و ساخته نشده Guidance Note 1,1997, Para.14) دپارتمان حمل و نقل و محیط زیست و نواحی و کمیسیون معماری و محیط ساخته شده بعدها یک تعریف واضح تر و مشخص تر ارائه داد که طراحی شهری را به عنوان هنر ایجاد مکان برای مردم تعریف می کرد: طراحی روشی را شامل می شود که طی آن، مکان ها حیات می یابند و عمل می کنند و موضوعاتی نظیر امنیت اجتماعی و ارتباطات مردم و مکان ها، حرکت و فرم شهری، طبیعت و بافت ساختمان ها را مدنظر قرار می دهد وفرایندهایی هستند برای تضمین شهرک ها و دهکده ها و شهرهای موفق. این رهنمودها هفت هدف را تعریف می کند که به مفهوم مکان مربوط است:

پایان نامه

  • هویت: مکانی که دارای خصوصیات مخصوص خود است
  • کیفیت قلمرو عمومی: مکانی با محدوه های بیرونی موفق و جذاب
  • سهولت حرکت: مکانی که قابلیت دسترسی راحت و حرکت و جابجایی دردرونش را ممکن سازد
  • خوانایی: مکانی که تصور روشن و سهولت ادراک دارد.
  • سازگاری: مکانی که به راحتی قابلیت تغییر دارد
  • تنوع: مکانی با تنوع و فرصت انتخاب بالا
 


موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:34:00 ق.ظ ]