مفهوم زنجیره تأمین در اواخر دهه 1980 پدید آمد و در دههی 1990 به طور گسترده ای مورد استفاده قرار گرفت(آنجلیس، 2006). قبل از آن عبارتهایی نظیر لجستیک و مدیریت عملکرد به جای مدیریت زنجیره تأمین استفاده میشد. عملکرد زنجیره تأمین کلیه مراحل مستقیم و غیرمستقیم که در تکمیل درخواست (سفارش) مشتری درگیر هستند را شامل میشود(غلامیان و همکاران، 1387). زنجیره تأمین تنها مرتبط با سازنده و تأمین کننده نیست، بلکه حمل و نقل، انبارها، خرده فروشیها و حتی خود مشتریان و اطلاعات مربوط به آنها را نیز در بر میگیرد(گاستین، 2008). دربارهی جریان کالا دو جریان دیگر که یکی جریان اطلاعات و دیگری جریان منابع مالی و اعتبارات است نیز حضور دارد بر این اساس مدیریت زنجیره تأمین وظیفه یکپارچهسازی واحدهای سازمانی در طول زنجیره تأمین و هماهنگسازی جریان مواد، اطلاعات و مالی را به منظور برآوردن تقاضای مشتری و با هدف بهبود رقابت پذیری یک زنجیره تأمین کامل بر عهده دارد(آرشیندر، 2008) .مدیریت زنجیره تأمین عبارت است از مجموعه رویکردهایی که به طور مؤثر در یکپارچهسازی تأمینکنندگان، تولیدکنندگان، انبارداران و توزیع کنندگان به منظور تولید و توزیع کالا به مقدار مورد نیاز و در محل صحیح و زمان صحیح به کار میرود تا هزینههای سیستم را در راستای تأمین سطح خدمات مورد نیاز، مینیمم نماید(عظیمی و دهقان، 1386). سیر تحولات و تغییرات پر شتاب خصوصأ فراوانی اطلاعات و همچنین تسهیم آن در عملکرد زنجیره تأمین، سازمانها را بر آن داشته تا برای غلبه بر محیط نامطمئن خود به تحقیق در زمینه لجستیک و زنجیره تأمین بپردازند(اصغری زاده و امین، 1389). در این رویکرد تمامی مشکلات مهم هستند و برای حل آنها باید اقدام مؤثری به عمل آید. بر این اساس یکی از چالشهایی که مسئولین مرتبط با امور لجستیک و عملکرد زنجیره تأمین در شرکتها با آن روبرو هستند، نحوه شناسایی مشکلات موجود در حوزه لجستیک و زنجیره تأمین است (آگاروال و همکاران، 2007). تنوع و تعداد بالای مباحث مطروحه در فلسفه مدیریت زنجیره تأمین، کار را برای انتخاب بهترین اقدامات اصلاحی جهت ارتقاء عملکرد زنجیره تأمین پیچیده میکند. بنابراین با توجه به اینکه اولین گام در بازنگری و بهبود زنجیره تأمین، عارضهیابی است، لذا شناسایی روشهای عارضهیابی و تحلیل وضعیت سیستم اطلاعات درون سازمانی زنجیره تأمین از جمله موارد مهمی است که افراد فعال در این زمینه باید با آن آشنا باشند(بارالو، 200). امروزه با توجه به نگرشهای مختلفی که در خصوص حوزه مورد کاربرد ارزیابی عملکرد وجود دارد، این فرآیند را میتوان در حوزه زنجیره تأمین نیز مورد استفاده قرار داد(آرشیندر، 2008). عملکرد مناسب زنجیره تأمین نقش کلیدی در موفقیت یک سازمان و دستیابی پایدار به اهداف و به ویژه سودآوری آن دارد. در این راستا استقرار یک سیستم سنجش عملکرد زنجیره تأمین در بهبود مستمر آن توصیه میگردد(رضایی، 1386). بسیاری از محققان بر این عقیده اند که بهبود مستمر در سازمان تنها با تکیه بر ارزیابی عملکرد میباشد. ارزیابی عملکرد به مثابه ابزاری است که شرکت برای خود فراهم میسازد تا بدان وسیله بداند: آیا زنجیره تأمین آنها بهبود (ارتقاء) یافته یا تنزل پیدا کرده است. به عبارت دیگر زنجیرههای تأمین، سیال هستند و به طور پیوسته خود را با تغییرات موجود در عرضه و تقاضای محصولاتی که با آنها سر و کار داریم، تنظیم میکنند(عمید و همکاران، 1386). برای دستیابی به عملکرد مورد انتظار از زنجیرههای تأمین نیاز است که عملکرد مدیریت آنها مورد ارزیابی قرار گیرد هفت اصل در طراحی، بهکارگیری و در نهایت ارزیابی عملکرد نظام زنجیره تأمین به عنوان مبنای مدیریت زنجیره تأمین وجود دارد که عبارتند از: تقسیمبندی مشتریان بر اساس خدمات مورد انتظار آنها و انتخاب زنجیره تأمین به گونهای که در راستای ارائه محصولات و یا خدمات به مشتریان بخشهای مختلف، سود ده باشد(خواجوند، 1389). تنظیم شبکه لجستیک با در نظر داشتن نیازهای مشتریان و سود دهی شرکت. توجه به اطلاعات به دست آمده از بازار و تسهیم آنها با استفاده از پیشبینیهای مستمر و برنامهریزی تقاضا در طول زنجیره تأمین. ایجاد تغییرات در زنجیره تأمین به منظور نزدیک کردن محصولات و یا خدمات به نظرات مشتری. مدیریت راهبردی منابع عرضه به منظور کاهش هزینه مواد و خدمات متعلقه طراحی یک راهبرد فناوری اطلاعات که قادر به پشتیبانی سطوح مختلف تصمیمگیری بوده و بتواند نمایی شفاف از جریان محصولات، خدمات و اطلاعات ارائه نماید. انتخاب معیار جامع عملکرد برای سنجش میزان موفقیت در دستیابی کارآمد و مؤثر به نیازهای مصرفکننده نهایی(وایس، 1993).
1-2 بیان مسأله
در عصر اطلاعات، فناوری اطلاعات نقش اساسی در رشد و توسعه صنایع از جمله سیستم های تامین داشته وخواهد داشت. قلب یک سیستم زنجیره تأمین چابک، شامل سیستم پردازش سفارشات بوده که به عنوان ابزار ارتباطی بین مشتری و صنعت عمل کرده و باعث تحرک صنعت و مدیریت زنجیره تأمین می گردد(آکاروال، 2007). درنتیجه هر قدر این سیستم ارتباطی بهینهتر داشته باشد، زمان و هزینه عملیات در سیستم تامین به حداقل رسیده وسوددهی یا مزیت رقابتی افزایش مییابد. از طرف دیگر عدم سرعت عمل در پاسخ گویی نه تنها باعث افزایش زمان و هزینه ها میگردد، بلکه باعث نارضایتی مشتریان، حمل ونقل اضافی، انبارداری و ذخیرهسازی بیش از حد که منجر به افزایش خواب سرمایه میشود نیز می گردد (آنگلس، 2009). به منظور افزایش سرعت تبادل اطلاعات و بهبود کیفیت آن، امروزه به کار گیری سیستمهای فناوری اطلاعات یک امر مرسوم و در حال گسترش میباشد(فابل، 2008). از جمله کاربردهای این سامانه در سیستمهای تأمین می توان به وارد نمودن سفارشات، پردازش سفارشات، کنترل انبار موجودی کالا اندازهگیری عملکرد، نظارت بر حمل ونقل، پرداختها وذخیره سازی نیز اشاره نمود. شرکت های تولید کننده محصولات هوایی به فراخور ماموریت و اهداف اصلی که دنبال میکند، همیشه بامدیریت زنجیره تامین چابک درگیر بوده و انجام صحیح و منطقی آن را در موفقیت و یا شکست خود موثر می داند. در این راستا ، تامین در زمان مقرر مواد، قطعات، سامانه ها و خدمات نیز از مهمترین عوامل پشتیبانی از خط تولید و مونتاژ محصولات جاری بوده که می تواند تعهدات شرکت را ضمانت و محقق سازد(سلاتر، 2006). عدم تحقق این مهم موجب می گردد تا شرکت ها به دلیل عدم به موقع تحویل محصولات خود:
– رضایت مشتریان را کاهش و حتی موجب از دست دادن آنها گردد
– هزینه و قیمت تمام شده افزایش یاید و (حداقل حاشیه سود کاهش یابد).
– فناوری روز و مورد نیاز مشتری نیز دچار تغییرات گردد.
بدین منظور استفاده از راه های مختلف همراه با مدیریت عملیاتی و اطلاعاتی با زمان و هزینه کم نیز می طلبد تا کلیه الزامات خط تولید و مونتاژ، در یک زنجیره و در کوتاهترین زمان انتظار، در اختیار قرار گیرد(لی، 2006). ضرورت این پروسه مهم و نتایج کار کارشناسی براین است که فناوری اطلاعات می تواند این نیازمندی ها ر ا محقق سازد، از این رو تحقیق حاضر با شناسائی عوامل موثر فناوری اطلاعات بر مدیریت زنجیره تامین ، در صدد تحلیل و اولویت بندی این عوامل بوده تا بتواند سامانه را بهبود و تا حد ممکن کاربردی نماید.
1-3 اهمیت و ضرورت انجام پژوهش
مدیریت زنجیره تامین چابک نه تنها به بررسی راههای ترویج هزینه در سراسر کانالهای عرضه کالا وخدمات می پردازد، بلکه باید بین تقاضای روز افزون مشتریان برای ارائه خدمات به موقع و کارآمد موازنه ایجاد کرده و از تحولات سریعی که در عرصه فناوری اطلاعاتی و عملیاتی صورت میگیرد نیز، غافل نباشد(فابل، 2008). به عبارتی، مدیریت کارآمد زنجیره تامین به یک شرکت امکان می دهد تا تولید و انتقال محصولات در کل مسیر تولید وتوزیع را، از تامین مواد اولیه یا قطعات گرفته تا قرار دادن محصول تمام شده در اختیار مشتریان، هماهنگ سازد فناوری های پیشرفته چه از جنبه فرآیندهای سازمانی و چه از جهت ارتباطات، کلید مدیریت زنجیره تامین امروزی هستند که با استفاده از این فناوری ها میتوان موجودی انبار را به حداقل رساند و محصول را به موقع تحویل داد(آنگلس، 2009). در این راستا به کار بردن خردمندانه فناوری برای انتقال هدایت شده اطلاعات به این معنی است که تولید کنندگان می توانند به حداقل ها اکتفا کرده و فقط به تعداد مورد نیاز تولید و روانه انبار کنند و مرتبا جای خالی محصولات تحویل شده به مشتری را پر نماید . تحویل سریع و مطمئن این فایده را نیز دارد که موجودی انبار در با صرفهترین حد خود حفظ شود(سلاتر، 2006). با گسترده شدن استفاده از فناوریهای پیشرفته، تبدیل شدن زنجیره تامین به شبکه تامین و با ورود بخشهای منابع و تهیه وتدارکات به اینترنت، لازم است شرکتها با مدیریت کارآمد اطلاعات را به کار برند. امروزه هیچ شرکتی نمیتواند از مدیریت زنجیره تامین چشمپوشی کرده و انتظار بقا داشته باشد از اینرو، اندیشه زنجیره تامین به یک
اندیشه رایج در همه شرکت های عمده در سراسر جهان تبدیل شده است و اگر تا چند سال پیش، دسترسی به بازارهای جهانی فقط در اختیار بزرگترین و موفق ترین شرکت ها بود، امروزه به برکت وجود فناوریهای پیشرفته از جمله اینترنت، حتی کوچکترین شرکت ها نیز می توانند به بازارها و نمایشگاه های اینترنتی وارد شده و کالای خود را با بهترین قیمت ها و شرایط عرضه کنند(فابل، 2008). با توجه به محیط رقابتی امروز مدیریت زنجیره تأمین به عنوان یک عامل استراتژیک در موفقیت سازمانها شناخته شده است و میتواند اثرات مثبت و محسوسی بر فعالیتهای سازمان داشته باشد . تحولات روز افزون تکنولوژی، تغییر شرایط بازار، تغییر شیوه کسب وکار، انتظارات متفاوت ومتغییر مشتریان و … از عوامل موثر بر تغییر در زنجیره تأمین شده است(آکاروال، 2007). در این محیط تجاری، نوآوری در محصولات و فرآیندهای سازمانی به عنوان عاملی حساس و حیاتی در موفقیت شرکت ها مطرح است. یکی از زمینه های نوآوری که مورد توجه و تمرکز بیشتر بوده است، اتخاذ فن آوری اطلاعات است. فنآوری های اطلاعاتی جدید، این قابلیت را دارند که بر ساختار سازمانی، استراتژی شرکت، مبادله مکاتبات و ارتباطات، روشهای عملیاتی، روابط خریدار-عرضه کننده و قدرت چانهزنی تاثیر گذارد، همچنین این امکان را دارد که بهرهوری، انعطافپذیری و رقابتپذیری سازمان را افزایش دهد(لی، 2006).
1-4 جنبه جدید بودن و نوآوری در پژوهش
با توجه به پیشینه تحقیقات انجام شده این پژوهش از نوآوری برخوردار است. نوآوری را میتوان در متغیرهای اصلی مدل مفهومی آندرس و مارکوس کارل (یکپارچگی، مشارکت، ارتباطات و همچنین تأثیر متغیرهای چابکی و پایداری زنجیره تأمین بر روی افزایش ارزش مشتری در زنجیره تأمین صنعت غذایی شهر کرمانشاه) شناسایی کرد.
Angelis
Agarwal et al
[سه شنبه 1399-10-23] [ 08:05:00 ب.ظ ]
|